معنی ทำงาน - جستجوی لغت در جدول جو
ทำงาน
عمل کردن، کار کردن، کاری
ادامه...
عَمَل کَردَن، کار کَردَن، کاری
دیکشنری تایلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ทำงานหนักเกินไป
بیش از حد کار کرده
ادامه...
بیش اَز حَد کار کَردِه
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทำงานหนัก
زحمت کشیدن، سخت کار کن
ادامه...
زَحمَت کِشیدَن، سَخت کار کُن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทำงานร่วมกัน
همکاری کردن، با هم کار کنند
ادامه...
هَمکاری کَردَن، با هَم کار کُنَند
دیکشنری تایلندی به فارسی
ที่ทำงานหนัก
زحمت کشیده، که سخت کار می کند
ادامه...
زَحمَت کِشیدِه، کِه سَخت کار مِی کُند
دیکشنری تایلندی به فارسی
ภาวะต่อมพาราไทรอยด์ทำงานเกิน
پرکاری غدّه پاراتیروئید، پرکاری پاراتیروئید
ادامه...
پُرکاری غُدِّه پاراتیروئید، پُرکاری پاراتیروئید
دیکشنری تایلندی به فارسی
ไม่ทำงาน
غیر فعّال، کار نمی کند
ادامه...
غِیرِ فَعّال، کار نِمی کُند
دیکشنری تایلندی به فارسی
ความสามารถในการทำงาน
کارایی، توانایی کار
ادامه...
کارایی، تَوانایی کار
دیکشنری تایلندی به فارسی
การทำงานหนักเกินพิกัด
کار بیش از حد، کار زیاد
ادامه...
کار بیش اَز حَد، کار زیاد
دیکشنری تایلندی به فارسی
การทำงานร่วมกัน
هم افزایی، با هم کار کردن
ادامه...
هَم اَفزایی، با هَم کار کَردَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
การทำงาน
عملکرد، کار کردن
ادامه...
عَمَلکَرد، کار کَردَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
กำลังทำงาน
در حال کار، کار کردن
ادامه...
دَر حالِ کار، کار کَردَن
دیکشنری تایلندی به فارسی