معنی ทาง - جستجوی لغت در جدول جو
ทาง
راه
ادامه...
راه
دیکشنری تایلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ทางพยาธิวิทยา
مرضی، آسیب شناسی
ادامه...
مَرَضی، آسیب شِناسی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางภูมิคุ้มกัน
به طور ایمنی شناسی، ایمونولوژیک
ادامه...
بِه طُورِ ایمِنی شِناسی، ایمُونُولوژیک
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางภาษาศาสตร์
از نظر زبانی، زبانی
ادامه...
اَز نَظَرِ زَبانی، زَبانی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางภาพวาด
به طور تصویری، روش نقّاشی
ادامه...
بِه طُورِ تَصوِیری، رَوِش نَقّاشی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางฟอนอกราฟ
به طور نوشتاری صوتی، از طریق گرامافون
ادامه...
بِه طُورِ نِوِشتاری صُوتی، اَز طَریق گرامافُون
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางพฤติกรรม
از نظر رفتاری، رفتاری
ادامه...
اَز نَظَرِ رَفتاری، رَفتاری
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางพฤกษศาสตร์
از نظر گیاه شناسی، گیاه شناسی
ادامه...
اَز نَظَرِ گیاه شِناسی، گیاه شِناسی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางปาก
دهانی، شفاهی
ادامه...
دَهانی، شَفاهی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางภูมิอากาศ
آب و هوایی، اقلیمی
ادامه...
آب و هَوایِی، اِقلیمی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางปัญญา
فکری، روشنفکر
ادامه...
فِکری، رُوشَنفِکر
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางปรัชญา
به طور فلسفی، فلسفی
ادامه...
بِه طُورِ فَلسَفی، فَلسَفی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางประสาท
روانی گونه، عصبی
ادامه...
رَوانی گونِه، عَصَبی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางประวัติศาสตร์
از نظر تاریخی، تاریخی
ادامه...
اَز نَظَرِ تاریخی، تاریخی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางบารอมิเตอร์
به طور فشارسنجی، از طریق فشارسنج
ادامه...
بِه طُورِ فِشارسَنجی، اَز طَریق فِشارسَنج
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางนิติบัญญัติ
قانون گذار، قانونگذاری
ادامه...
قانون گُذار، قانونگُذاری
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางภูมิศาสตร์
از لحاظ جغرافیایی، جغرافیایی، توپوگرافی
ادامه...
اَز لَحاظِ جُغرافیایی، جُغرافیایی، تُوپُوگرَافی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางระบบประสาท
عصبی شناختی، عصبی
ادامه...
عَصَبی شِناختی، عَصَبی
دیکشنری تایلندی به فارسی
จาง
کم رنگ شدن، محو شد، رنگ پریدگی
ادامه...
کَم رَنگ شُدَن، مَحو شُد، رَنگ پَریدِگی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางสังคมวิทยา
از نظر جامعه شناسی، جامعه شناسی
ادامه...
اَز نَظَرِ جامِعِه شِناسی، جامِعِه شِناسی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทาย
حدس زدن، حدس بزن
ادامه...
حَدس زَدَن، حَدس بِزَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
บาง
چند، نازک، به طور نازک
ادامه...
چَند، نَازُک، بِه طُورِ نَازُک
دیکشنری تایلندی به فارسی
วาง
زمین گذاشتن، محل، قرار دادن، چسباندن، گذاشتن
ادامه...
زَمین گُذاشتَن، مَحَل، قَرار دادَن، چَسباندَن، گُذاشتَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางอ้อม
دورویی، غیر مستقیم
ادامه...
دُورویی، غِیرِ مُستَقیم
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางหน่วยเสียง
به طور واجی، از نظر واجی
ادامه...
بِه طُورِ واجی، اَز نَظَرِ واجی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางสัทศาสตร์
به طور واج شناختی، آوایی
ادامه...
بِه طُورِ واج شِناختی، آوایی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางสังคมและเศรษฐกิจ
از نظر اجتماعی و اقتصادی، اجتماعی و اقتصادی
ادامه...
اَز نَظَر اِجتِماعی و اِقتِصادی، اِجتِماعی و اِقتِصادی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางร่างกาย
بدنی، از نظر فیزیکی
ادامه...
بَدَنی، اَز نَظَرِ فیزیکی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางสังคม
به صورت اجتماعی، اجتماعی
ادامه...
بِه صورَتِ اِجتِماعی، اِجتِماعی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางสรีรวิทยา
به طور فیزیولوژیکی، فیزیولوژیکی
ادامه...
بِه طُورِ فیزیولوژیکی، فیزیولوژیکی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางสมอง
مغزّی، مغز
ادامه...
مُغَزّی، مَغز
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางศาสนา
مذهبی
ادامه...
مَذهَبی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางวิทยาศาสตร์
علمی
ادامه...
عِلمی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางวิชาการ
از نظر علمی، دانشگاهی
ادامه...
اَز نَظَرِ عِلمی، دانِشگاهی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทางธรณีวิทยา
از نظر زمین شناسی، زمین شناسی
ادامه...
اَز نَظَرِ زَمین شِناسی، زَمین شِناسی
دیکشنری تایلندی به فارسی