معنی การฝึก - جستجوی لغت در جدول جو
การฝึก
آموزش
ادامه...
آموزِش
دیکشنری تایلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
การแยก
جدایی، انزوا، تفکیک
ادامه...
جُدایی، اِنزِوا، تَفکِیک
دیکشنری تایلندی به فارسی
การงอก
جوانه زنی
ادامه...
جَوانِه زَنی
دیکشنری تایلندی به فارسی
การซึม
نفوذ، تراوش، ترشّح
ادامه...
نُفوذ، تَراوِش، تَرَشُّح
دیکشنری تایلندی به فارسی
การยึด
تصادر، بست، ضمیمه
ادامه...
تَصَادُر، بَست، ضَمیمه
دیکشنری تایلندی به فارسی
จารึก
حک کردن، کتیبه
ادامه...
حَک کَردَن، کَتیبِه
دیکشنری تایلندی به فارسی
กาฝาก
انگلی، انگل
ادامه...
اَنگَلی، اَنگَل
دیکشنری تایلندی به فارسی
การตก
سقوط آزاد، سقوط
ادامه...
سُقوطِ آزاد، سُقوط
دیکشنری تایلندی به فارسی
การฝึกอบรมทหาร
کارآموزی نظامی، آموزش نظامی
ادامه...
کارآموزی نِظَامی، آموزِش نِظَامی
دیکشنری تایلندی به فارسی
การฝึกงาน
کارآموزی کردن، کارآموزی
ادامه...
کارآموزی کَردَن، کارآموزی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ผ่านการฝึก
آموزش دیده
ادامه...
آموزِش دیدِه
دیکشنری تایلندی به فارسی
ไม่ได้รับการฝึกฝน
غیر آموزش دیده، آموزش ندیده
ادامه...
غِیرِ آموزِش دیدِه، آموزِش نَدیدِه
دیکشنری تایلندی به فارسی
ความสามารถในการฝึกฝน
قابلیّت آموزش، توانایی آموزش
ادامه...
قابِلیَّتِ آموزِش، تَوانایی آموزِش
دیکشنری تایلندی به فارسی