معنی การบังคับ - جستجوی لغت در جدول جو
การบังคับ
اجباری، اجبار، تحمیل
ادامه...
اِجباری، اِجبار، تَحمیل
دیکشنری تایلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
การบังคับบัญชา
فرماندهی، فرمان
ادامه...
فَرماندِهی، فَرمان
دیکشنری تایلندی به فارسی
การบังคับใช้
قابلیّت اجرا، اجرا
ادامه...
قابِلیَّتِ اِجرا، اِجرا
دیکشنری تایلندی به فارسی
ความสามารถในการบังคับ
قابلیت مانور، توانایی زور
ادامه...
قابِلِیَت مانُور، تَوانایی زور
دیکشنری تایلندی به فارسی