معنی กว้าง - جستجوی لغت در جدول جو
กว้าง
باز، گسترده، عریض
ادامه...
باز، گَستَردِه، عَریض
دیکشنری تایلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ขว้าง
ریختن، زمین، پرتاب کردن، انداختن، نیزه انداختن
ادامه...
ریختَن، زَمین، پَرتاب کَردَن، اَنداختَن، نِیزِه اَنداختَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
กว้างขวาง
به طور راحت و جادار، گسترده، وسیع، به طور وسیع
ادامه...
بِه طُورِ راحَت و جادار، گَستَردِه، وَسیع، بِه طُورِ وَسیع
دیکشنری تایلندی به فارسی
ตากว้าง
چشم گشاد، چشم های گشاد
ادامه...
چِشم گُشاد، چِشم های گُشاد
دیکشنری تایلندی به فارسی
ด้วยใจเปิดกว้าง
با قلب باز، با ذهنی باز
ادامه...
با قَلب باز، با ذِهنی باز
دیکشنری تایلندی به فارسی
มุมมองกว้าง
سراسری، زاویه دید گسترده
ادامه...
سَراسَری، زاویِه دید گَستَردِه
دیکشنری تایلندی به فارسی
อย่างกว้างขวาง
به طور وسیع، به طور گسترده، به طور فراگیر، گسترده
ادامه...
بِه طُورِ وَسیع، بِه طُورِ گَستَردِه، بِه طُورِ فَراگیر، گَستَردِه
دیکشنری تایلندی به فارسی
อย่างใจกว้าง
به طور سخاوتمندانه، سخاوتمندانه، با سخاوت
ادامه...
بِه طُورِ سَخاوَتمَندانِه، سَخاوَتمَندانِه، با سَخاوَت
دیکشنری تایلندی به فارسی
ใจกว้าง
خیریّه، متحمّل، بخیل، اهداکننده، فروتن، بزرگ منش، مداراگر، با سخاوت، دل باز
ادامه...
خِیریِّه، مُتِحَمِّل، بَخِیل، اِهداکُنَندِه، فُروتَن، بُزُرگ مَنِش، مُداراگَر، با سَخاوَت، دِل باز
دیکشنری تایلندی به فارسی
ความเปิดกว้าง
گشودگی، باز بودن
ادامه...
گُشودِگی، باز بودَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ความใจกว้าง
سخاوت، باز بودن
ادامه...
سَخاوَت، باز بودَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ความกว้างขวาง
فضای بزرگ، وسعت
ادامه...
فَضایِ بُزُرگ، وُسعَت
دیکشنری تایلندی به فارسی
ความกว้างใหญ่
وسعت
ادامه...
وُسعَت
دیکشنری تایلندی به فارسی
ความกว้าง
گستردگی، عرض، وسعت
ادامه...
گَستَردِگی، عَرض، وُسعَت
دیکشنری تایلندی به فارسی