جدول جو
جدول جو

معنی กลาง - جستجوی لغت در جدول جو

กลาง
مرکزی، مرکز، میانه
دیکشنری تایلندی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

به طور قطری، قطر
دیکشنری تایلندی به فارسی
بی طرف، خنثیٰ
دیکشنری تایلندی به فارسی
مرکز شهر
دیکشنری تایلندی به فارسی
خودمحوری، نفس مرکزی
دیکشنری تایلندی به فارسی
به طور مرکزی، مرکزی
دیکشنری تایلندی به فارسی
به طور ژئو مرکزی، مثل مرکز دنیا
دیکشنری تایلندی به فارسی
به طور بی طرف، بی طرفانه، به طور خنثیٰ، به طور عینی
دیکشنری تایلندی به فارسی
به طور نقطه ای، مرکزی
دیکشنری تایلندی به فارسی
کمی نپخته، متوسّط پخته شده
دیکشنری تایلندی به فارسی
توخالی
دیکشنری تایلندی به فارسی
معتدل، متوسّط
دیکشنری تایلندی به فارسی
ناهار خوردن، ناهار بخور
دیکشنری تایلندی به فارسی
بی اثر کردن، خنثیٰ کردن
دیکشنری تایلندی به فارسی
هنرپیشه آکروبات هوایی، آکروبات هوایی
دیکشنری تایلندی به فارسی
قرون وسطایی شناس، مورّخ قرون وسطیٰ
دیکشنری تایلندی به فارسی
طبقه متوسّط
دیکشنری تایلندی به فارسی
به طور محوری، در امتداد محور مرکزی
دیکشنری تایلندی به فارسی
شبانه، در شب
دیکشنری تایلندی به فارسی
شبانه، شب
دیکشنری تایلندی به فارسی
اواسط هفته، وسط هفته، در وسط هفته
دیکشنری تایلندی به فارسی