معنی กระแทก - جستجوی لغت در جدول جو
กระแทก
واژگون، دست انداز
ادامه...
واژگون، دَست اَنداز
دیکشنری تایلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
กระตุก
دورانی، تند و تیز، لرزیدن
ادامه...
دَوَرانی، تُند و تیز، لَرزیدَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
กระทำ
عمل کردن، عمل کنید، مرتکب شدن
ادامه...
عَمَل کَردَن، عَمَل کُنید، مُرتَکِب شُدَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
กระทบ
ترساندن، تاثیر، شوک وارد کردن
ادامه...
تَرساندَن، تَاثیر، شُوک وارِد کَردَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
กระจก
شیشه ای، آینه
ادامه...
شیشِه ای، آینِه
دیکشنری تایلندی به فارسی