جدول جو
جدول جو

معنی থাকা - جستجوی لغت در جدول جو

থাকা
ماندن، نوروبیولوژیست
دیکشنری بنگالی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

وجود داشتن، وجود داشته باشد
دیکشنری بنگالی به فارسی
توانستن، استطاعت
دیکشنری بنگالی به فارسی
شباهت داشتن، داشتن شباهت
دیکشنری بنگالی به فارسی
مجاورت داشتن، نزدیک بمان
دیکشنری بنگالی به فارسی
سرکش، عصبانی شدن
دیکشنری بنگالی به فارسی
شایستگی داشتن، دارای صلاحیّت
دیکشنری بنگالی به فارسی
چسبیدن، به
دیکشنری بنگالی به فارسی
کمبود داشتن، کمبود بودن
دیکشنری بنگالی به فارسی
راضی بودن، راضی شدن
دیکشنری بنگالی به فارسی
بازماندگی، میزان بقا
دیکشنری بنگالی به فارسی
قابل زندگی، مناسب برای زنده ماندن
دیکشنری بنگالی به فارسی
کمین کردن، در مبدّل بودن
دیکشنری بنگالی به فارسی
سکوت کردن، ساکت باش
دیکشنری بنگالی به فارسی
یخ زده، انباشت
دیکشنری بنگالی به فارسی
تعداد بیشتری داشتن، بیش از تعداد
دیکشنری بنگالی به فارسی
افسرده بودن
دیکشنری بنگالی به فارسی
رسیده، چاشنی شده
دیکشنری بنگالی به فارسی
فراوان بودن، پر بودن
دیکشنری بنگالی به فارسی
صدا زدن، تماس بگیرید
دیکشنری بنگالی به فارسی
متوقّف کردن، توقّف
دیکشنری بنگالی به فارسی
اقامت دادن، محلّ اقامت
دیکشنری بنگالی به فارسی
کاهش یافتن، کاهش یابد
دیکشنری بنگالی به فارسی
آخرین بودن، اقامت دائم
دیکشنری بنگالی به فارسی
عقب افتادن، پشت سر بماند
دیکشنری بنگالی به فارسی
در حال فساد، پوسیده شدن
دیکشنری بنگالی به فارسی
خوب بودن، خوب بمان
دیکشنری بنگالی به فارسی
دامنه داشتن، برد داشته باشد
دیکشنری بنگالی به فارسی
پرهیز کردن، پرهیز، امتناع، اجتناب کردن
دیکشنری بنگالی به فارسی
مشغول بودن، مشغول باش
دیکشنری بنگالی به فارسی
ویژگی داشتن، دارای خواص هستند
دیکشنری بنگالی به فارسی
بقا گرا، طرفدار بقا
دیکشنری بنگالی به فارسی
زنده ماندن، برای زنده ماندن
دیکشنری بنگالی به فارسی
بیدار بودن، بیدار بمان
دیکشنری بنگالی به فارسی