معنی ঠাণ্ডা - جستجوی لغت در جدول جو
ঠাণ্ডা
سرد
ادامه...
سَرد
دیکشنری بنگالی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ঠান্ডা
خنک، سرما، سرد
ادامه...
خُنَک، سَرما، سَرد
دیکشنری بنگالی به فارسی
ঠাণ্ডা ভাবেই
با خونسردی، سرد
ادامه...
با خونسَردی، سَرد
دیکشنری بنگالی به فارسی
ঠাণ্ডা করা
سرد کردن، برای خنک شدن
ادامه...
سَرد کَردَن، بَرایِ خُنَک شُدَن
دیکشنری بنگالی به فارسی
বরফের মতো ঠাণ্ডা
خیلی سرد، سرد مثل یخ
ادامه...
خِیلی سَرد، سَرد مِثلِ یَخ
دیکشنری بنگالی به فارسی