جدول جو
جدول جو

معنی یگانگی - جستجوی لغت در جدول جو

یگانگی
یگانه بودن، یکتایی، دوستی، اتحاد، پیوستگی
تصویری از یگانگی
تصویر یگانگی
فرهنگ فارسی عمید
یگانگی
(یَ/ یِ نَ / نِ)
وحدت. یکتایی: وصیت کنم شما را که خدای عز ذکره را به یگانگی شناسید. (تاریخ بیهقی) ، اتحاد. صمیمیت. خلوص. یکرنگی: بزرگ عیبی بود که این محمود به یگانگی از سرا بجست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 656).
درصفت یگانگی آن صف چارگانه را
بنده سه ضربه می زند در دو زبان شاعری.
خاقانی.
ای سایه نور چشمی و ای ناله انس دل
کاندر یگانگی چو شمایی نیافتم.
خاقانی.
برخلاف انتظاری که می رفت یگانگی حاصل نشد. (ایران باستان ج 1 ص 334) ، بی نظیری. بی همتایی
لغت نامه دهخدا
یگانگی
وحدت یکتایی، بی نظیرربی همتایی
تصویری از یگانگی
تصویر یگانگی
فرهنگ لغت هوشیار
یگانگی
((یَ نَ))
وحدت، یکتایی
تصویری از یگانگی
تصویر یگانگی
فرهنگ فارسی معین
یگانگی
وحدت، توحید
تصویری از یگانگی
تصویر یگانگی
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
بیگانه بودن، ناآشنایی، ناشناس بودن
فرهنگ فارسی عمید
شهر طراز را در قدیم یانگی نیز می خوانده اند، (از تعلیقات محمد قزوینی بر لباب الالباب چ سعید نفیسی ج 1 ص 587)، و رجوع به طراز شود
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ نَ / نِ)
یگانگی. وحدانیت. بی مانندی. رجوع یه یگانگی شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
صفت بیگانه. چگونگی بیگانه. (یادداشت مؤلف). غیریت. مقابل خودی. عدم آشنایی. (از ناظم الاطباء). مقابل یگانگی. (یادداشت مؤلف). ناآشنایی. ناشناسی، غربت. بیگانه بودن. اجنبی بودن. (از ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف) ، عدم قوم و خویشی. (ناظم الاطباء) :
مرو پیش او جز به بیگانگی
مگردان زبان جز به دیوانگی.
فردوسی.
بسی آفرین خواند بر خانگی
بدو گفت بس کن ز بیگانگی.
فردوسی.
یکی خلعت افکند بر خانگی
فزونتر ز خویشی و بیگانگی.
فردوسی.
با دو حکیم از سر همخانگی
شد سخنی چند ز بیگانگی.
نظامی.
ای سپر افکنده ز مردانگی
غول تو بیغولۀ بیگانگی.
نظامی.
خیال همه خوابها خانگیست
در آن آشنائی نه بیگانگیست.
نظامی.
زنهار پند من پدرانه ست گوش دار
بیگانگی مورز که در دین برادری.
سعدی.
مرا بعلت بیگانگی ز خویش مران
که دوستان وفادار بهتر از خویشند.
سعدی.
بیگانگی نگر که من و یار چون دو چشم
همسایه ایم و خانه هم را ندیده ایم.
(یادداشت بخط مؤلف).
- بیگانگی کردن، آشنایی نورزیدن. یگانگی نخواستن. از خویشی و قرابت دوری خواستن: میگفت ملکا اگر با تو آشنایی کنم برنجانی و اگر بیگانگی کنم بسوزانی. (قصص الانبیاء).
گرفتم سرو آزادی نه از ماء معین زادی
مکن بیگانگی با ما چو دانستی که از مایی.
سعدی.
میکند با خویشتن بیگانگی
با غریبان آشنایی میکند.
سعدی.
، خصومت و عداوت. (ناظم الاطباء) :
برادر دو داری به هندوستان
به بیگانگی گشته همداستان.
فردوسی.
تا خانها یکی شود و همه اسباب بیگانگی برخیزد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 72).
روا آید از دوست بیگانگی
چو دشمن گزینی بهم خانگی.
سعدی.
، (اصطلاح صوفیه) استغنای عالم الوهیت را گویند که بهیچ چیز و بهیچوجه مفتقر نیست و بهیچ چیز مماثلت و مشابهت ندارد. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
حالت و کیفیت بیگانه عم آشنایی، عدم خویشاوندی. بیگانه غریب ناآشنا مقابل یگانه آشنا خودی، خارجی اجنبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکانگی
تصویر یکانگی
وحدانیت، بی مانندی
فرهنگ لغت هوشیار
غربت، غریبی، ناآشنایی، نامحرمی، نامانوسی
متضاد: آشنایی، انس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
الاغتراب
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
Alienation, Estrangement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
aliénation, éloignement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
alienacja, wyobcowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
yabancılaşma
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
отчуждение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
Entfremdung
دیکشنری فارسی به آلمانی
بیگانگی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
اجنبیت , بیگانگی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
বিচ্ছিন্নতা , পরিত্যাগ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
kutengwa, ugeni
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
소외감 , 소외
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
疏离感 , 疏远
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
疎外 , 疎遠
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
ניכור , ניכור
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
अलगाव , परायापन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
keterasingan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
ความแปลกแยก , การแปลกแยก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
відчуження
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
alienación, alejamiento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
alienazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
alienação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بیگانگی
تصویر بیگانگی
vervreemding
دیکشنری فارسی به هلندی