جدول جو
جدول جو

معنی یکسونیدن - جستجوی لغت در جدول جو

یکسونیدن
(دَ)
یکسانیدن و برابر کردن. (آنندراج). هموار کردن وبرابر ساختن. (ناظم الاطباء). و رجوع به یکسون شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ)
برابر ساختن. یکسان نمودن. (از آنندراج). یکسان کردن. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یکسان شود
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا تَ)
مجتمع گردیدن به جایی. (آنندراج). رجوع به یکسر و یکسره شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از یکسو شدن
تصویر یکسو شدن
بجانبی رفتن به سویی رفتن، بانجام رسیدن پایان یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکسو شدن
تصویر یکسو شدن
((~. شُ دَ))
کنار رفتن، برکنار شدن
فرهنگ فارسی معین