جدول جو
جدول جو

معنی یکدانگ - جستجوی لغت در جدول جو

یکدانگ
(یُ کُ)
دهی است از دهستان چمچمال بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان، واقع در 14000گزی باختر صحنه و 3000گزی جنوب شوسۀ کرمانشاه به همدان، با 120 تن سکنه. آب آن از رود خانه گاماسیاب. تابستان از طریق فراش اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
یکسان بودن، برابری، مشابهت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک دانه
تصویر یک دانه
عزیز و بی مثل و مانند، ویژگی گوهر بی نظیر، گردن بندی که میان آن یک دانه مروارید گران بها آویخته شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
(یَ / یِ نَ / نِ)
نوعی از هار باشد و آن چنان است که پنج شش رشته را بیاورند و در هر رشته شش مروارید بکشندو همه را جمع کنند و بر مجموع یک جوهری از جواهر بگذارند که سوراخ آن گشاد باشد و باز رشته را از هم متفرق سازند و هر یک چند دانه مروارید به طریق سابق کشند و همچنین همه را جمع کرده جوهری که سوراخ آن گشاد باشد بر همه بگذرانند و به همین دستور تا آن مقدار که خواهند. (برهان) (آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری). نوعی از هار و گردن بند. (ناظم الاطباء). عقد. (السامی فی السامی). گوهر به رشته کشیده. (ناظم الاطباء) : دو عقد گوهر که یکدانه گویند. (تاریخ بیهقی).
هر درّی دان از آن دو گوهر
یکدانۀ گردن دوپیکر.
خاقانی.
مهره از بازو و معجر زجبین باز کنید
یاره از ساعد و یکدانه ز بر بگشایید.
خاقانی.
، گوهری را گویند که بی مثل و مانند باشد و عدیل نداشته باشد. (برهان). گوهر بی نظیر. (ناظم الاطباء). گوهری را گویند که بی مثل و قرین باشد. (فرهنگ جهانگیری).
- درّ یکدانه، درّ یتیم:
تو آن درّ مکنون یکدانه ای
که پیرایۀ سلطنت خانه ای.
سعدی (بوستان).
صدف را که بینی ز دردانه پر
نه آن قدر دارد که یکدانه در.
سعدی (بوستان).
و رجوع به ترکیب گوهر یکدانه شود.
- گوهر یکدانه، درّ یکدانه. درّ یتیم. (یادداشت مؤلف). گوهری که بی مثل و مانند باشد. گوهری بی نظیر:
عیب توست ار چشم گوهربین نداری ورنه ما
هریک اندر بحر معنی گوهر یکدانه ایم.
سعدی.
درّ یتیم گوهر یکدانه را زاشک
جزع دو دیده پر ز عقیق یمان شود.
سعدی.
مدار نقطۀ بینش ز خال توست مرا
که قدر گوهر یکدانه جوهری داند.
حافظ.
یارب آن شاه وش ماه رخ زهره جبین
درّ یکتای که و گوهر یکدانۀ کیست.
حافظ.
تا کی ای گوهر یکدانه روا می داری
کز غمت دیدۀ مردم همه دریا باشد.
حافظ.
گریۀ شام و سحر شکر که ضایع نگشت
قطرۀ باران ما گوهر یکدانه شد.
حافظ.
نکتۀ وحدت مجوی از دل بی معرفت
گوهر یکدانه را در دل دریا طلب.
وحشی بافقی.
، گوهری را گویند که تمام آن به یک نسبت باشد. (آنندراج) ، یکتا. فرید. وحید. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
بی نظیر بیهمتا: نکته وحدت مجوی از دل بی معرفت گوهر یکدانه را در دل دریا طلب. (وحشی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکدانه
تصویر یکدانه
هر چیز عزیز و بی مثل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکانگی
تصویر یکانگی
وحدانیت، بی مانندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
یکسان بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکجانب
تصویر یکجانب
یکطرف، همراه، متحد، رفیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک رنگ
تصویر یک رنگ
دارای رنگ واحد مقابل دورنگ و رنگارنگ، بی ریا و صمیمی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به یزدان، فنی است ازفنون کشتی: چه شود گردبمخالف رسی ازیزدان پاش بر داری وبرگردسرت گردانی. (گل کشتی)
فرهنگ لغت هوشیار
تمامگی و همگی چیزی، در اصطلاح کشاورزان و مالکان تمامی و همگی آبادی را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دودانگ
تصویر دودانگ
یک سوم، سه یک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکدانه
تصویر یکدانه
((~. نِ))
بی نظیر، فرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
Identicalness, Sameness, Uniformity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
identité, (FR) similitude, uniformité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
aynılık, (TR) benzerlik, tekdüzelik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
ความเหมือนกัน , ความเหมือนกัน , ความเหมือนกัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
kesamaan, (ID) kesamaan, keseragaman
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
זֶהוּת , זהות , אֲחִידוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
同一性 , 同一性 , 均一性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
相同性 , 相同 , 一致性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
sawa sawa, (SW) ufanano, umoja
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
동일성 , 동일성 , 균일성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
identyczność, (PL) jednorodność, jednolitość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
অভিন্নতা , অভিন্নতা , অভিন্নতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
समानता , समानता , एकरूपता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
identicità, (IT) somiglianza, uniformità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
Identität, (DE) Gleichheit, Gleichförmigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
gelijkenis, (NL) gelijkheid, uniformiteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
ідентичність , подібність , однорідність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
идентичность , одинаковость , единообразие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
identidad, (ES) igualdad, uniformidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
identidade, (PT) igualdade, uniformidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از یکسانی
تصویر یکسانی
یکسانی , یکسانی , یکنواختی
دیکشنری فارسی به اردو