جدول جو
جدول جو

معنی یوهمبه - جستجوی لغت در جدول جو

یوهمبه
(یُ هََ بِ)
درختی است بزرگ از تیره روناسیان که در جنگلهای کامرون و در کنگوی فرانسه به حالت وحشی می روید. پوست تنه این درخت به صورت قطعات کم وبیش حجیم در معرض استفاده قرار می گیرد. در پوست این گیاه آلکالوئیدهای متعدد یافت می شود که مهمترین آنها یوهمبین است
لغت نامه دهخدا
یوهمبه
درختی است بزرگ از تیره روناسیان که درجنگلهای کامرون ودرکنگوی فرانسه به حالت وحشی میروید پوست تنه این درخت یصورت قطعات کم و بیش حجیم در معرض استفاده قرارمیگیرد در پوست این گیاه آلکالوئیدهای متعدد یافت میشود که مهمترین آنهایوهمبین است
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یوبه
تصویر یوبه
آرزو، امید، چشمداشت، آرمان، خواهش، درخواست
فرهنگ فارسی عمید
(بَ / بِ)
آرزو و خواهش و اشتیاق. (از برهان) (ناظم الاطباء) (فرهنگ اوبهی). آرزومندی. (لغت فرس اسدی) (صحاح الفرس) (فرهنگ اوبهی). به معنی آرزو و طمع و اشتیاق غلط و تصحیف است از بویه و پویه. (یادداشت مؤلف). در فرهنگها و برهان به معنی آرزو آورده اند و شعر مولوی را شاهد کرده:
یوبه سفر گیرد با پای لنگ
صبر فروافتد در چاه تنگ.
و این خطاست. توبه را یوبه خوانده اند و بویه را یوبه دانسته اند. بوی و بویه به معنی آرزو و تمنی است. (انجمن آرا) (آنندراج). به دلایل مختلف از جمله استعمال بویه در اعلام ایرانی و نیز مقایسۀ بویه با بوی به معنی آرزو، صحت استعمال بویه مسلم می گردد و ’یوبه’ اگر تصحیفی از بویه نباشد، از ریشه و بن دیگری است و شکل های دیگر کلمه مانند بوبه، پویه، پوپه و پوبه مصحفند. (از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
بگمراهی نسبت دادن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). تضلیل. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هَُ بَ / بِ)
در تداول، شکم یا هر چیز برجسته و پیش آمده: همبه اش بالا آمده، آبستن است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(وَ مَ)
مؤنث وهم. (منتهی الارب). رجوع به وهم شود، ناقۀ رام فربه توانا. (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، درد زه و درد ولادت. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(لُ بَ/ بِ)
نوعی از دهل و ساز معروف. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ بَ)
موهوبه. موهوب. هرچیز بخشیده شده و هبه شده. (ناظم الاطباء). مالی که مورد هبه است. (قانون مدنی مادۀ 795). و رجوع به هبه و واهب و موهوب له و موهوب شود
موهوبه. رجوع به موهوبه شود
لغت نامه دهخدا
(یُ هََ)
آلکالوئید حاصل از درخت یوهمبه که دارای اثر تقویت دهنده قوه باه است و از این جهت همراه با موادی که خواص مشابه دارند نظیر فسفور دوزنک و استریکنین مصرف می شود. مصرف این آلکالوئید در موارد عدم توانایی حاصل از ضعف اعصاب توصیه شده است و به علاوه بازکننده خون قاعدگی و کم کننده فشار خون است. یوهمبین در مصارف داخلی روزانه به مقدار 5 تا 10 میلی گرم به صورت قرصهای 5میلی گرمی مصرف می شود. حداکثر مصرف آن به صورت کلریدرات 0/10 گرم (10 میلی گرم) در یک دفعه و 0/02 گرم (2 میلی گرم) در 24 ساعت است
لغت نامه دهخدا
(یَ / یُو می یَ / یِ)
روزانه. هرروز. هرروزه. همه روزه. (یادداشت مؤلف). روزانه و هرروزی. (ناظم الاطباء) ، چیزی که هرروز به طور استمرار به کسی می دهند. (ناظم الاطباء). میاومه. آنچه مرتب هرروزی از نان و یا پول و جز آن کسی را دهند. آنچه هر روز دهند از مواجب و مزد و مانند آن. (یادداشت مؤلف).
- اخراجات یومیه، خرجهای هرروزی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هَِ مَ)
موهمه: کلمات موهمه، سخنان به وهم افکننده. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به موهم و وهم و موهمه شود
مؤنث موهم. رجوع به موهم شود
لغت نامه دهخدا
(وَهَْ ها بَ)
وهاب. نیک بخشنده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به وهاب شود
لغت نامه دهخدا
(وَ می یَ)
مؤنث وهمی. ج، وهمیات.
- قوه وهمیه، قوه واهمه. رجوع به واهمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از یوبه
تصویر یوبه
آرزو طمع، اشتیاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وهمیه
تصویر وهمیه
وهمیه در فارسی مونث وهمی پنداره ای سمرادین مونث وهمی، جمع وهمیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موهبه
تصویر موهبه
موهبت در فارسی دهش بخشش یان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موهمه
تصویر موهمه
مونث موهم: (شاعری صناعتی است که شاعر بدان صناعت اتساق مقدمات موهمه کند و التئام قیاسات منتجه)
فرهنگ لغت هوشیار
آلکالوئیدهای حاصل اردرخت یوهمبه که دارای اثرتقویت دهنده قوه باء است و از این جهت همراه با موادی که خواص مشابه دارند. نظیر فسفوردوزنک واستریکنین مصرف میشود. مصرف این آلکالوئید درموارد عدم توانایی حاصل ازضعف اعصاب توصیه شده است و بعلاوه بازکننده خون قاعدگی وکم کننده فشارخون است یوهمبین درمصارف داخلی روزانه بمقدار 5 تا 10 میلی گرم مصرف میشود حداکثر مصرف آن بصورت کلریدرات 10 گرم (10 میلی گرم) در یک دفعه و 02 گرم (20 میلی گرم) در 24 ساعت است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موهوبه
تصویر موهوبه
مونث موهوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یومیه
تصویر یومیه
روزانه، مخارج یومیه، هر روزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یومیه
تصویر یومیه
((یُ یِ))
روزانه، مخارج روزانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یوبه
تصویر یوبه
((ب))
آرزو، خواهش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یومیه
تصویر یومیه
روزانه
فرهنگ واژه فارسی سره
روستایی از گتاب بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
فروشنده
فرهنگ گویش مازندرانی