جدول جو
جدول جو

معنی یون - جستجوی لغت در جدول جو

یون
اتم یا گروهی از اتم ها که به دلیل گرفتن یا از دست دادن الکترون دارای بار منفی یا مثبت هستند
تصویری از یون
تصویر یون
فرهنگ فارسی عمید
یون
نمدزین، روپوش، روپوش زین اسب، جناغ زین، دفنوک، غاشیهبرای مثال از فتح و ظفر بینم بر نیزۀ تو عقد / وز فرّ و هنر بینم بر دیزۀ تو یون (عنصری - ۳۴۳)
پول خرد
تصویری از یون
تصویر یون
فرهنگ فارسی عمید
یون
(رَ)
ناحیه ای به خراسان بزرگ: پادشایی است (به خراسان خرد اندر شکستگی ها و کوههای آن را یون خوانند از پس ناحیت سکیمشت و دهقان او را پاخ خوانند و قوتش از امیر ختلان است و ازآن ناحیت نمک خیزد. (حدودالعالم چ دانشگاه ص 100)
لغت نامه دهخدا
یون
فلس و فلوس، (ناظم الاطباء) (برهان)، فلس، (آنندراج) (فرهنگ جهانگیری) :
فلسفی فلسی و یونان همه یونی ارزد
نفی این مذهب یونان به خراسان یابم،
خاقانی،
با نص حدیث و نظم قرآن
یونی نرزد حدیث یونان،
خاقانی،
، نمد و نمدزین، (ناظم الاطباء) (از برهان)، نمدزین، (فرهنگ اوبهی) (صحاح الفرس) (فرهنگ جهانگیری) (انجمن آرا) (از آنندراج)، غاشیۀ زین، (یادداشت مؤلف)، نمدزین باشد، (لغت فرس اسدی) :
مرکب غزو ورا کوه منی زیبد زین
پردۀ خان ختا زین ورا زیبد یون،
مخلدی (از لغت فرس اسدی)،
از فتح و ظفر بینم بر نیزۀ تو عقد
وز فر و هنر بینم بر بارۀ تو یون،
عنصری،
هیون چو جنگ برآورد و یون فکند بر او
به گوش جنگ نماید همی خیال دوال،
عنصری،
مر هزیمت را هم آنگه ایلک و رای از نهیب
این نهد یون بر هیون وآن پیل را پالان کند،
لامعی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 38)،
چو بر بالای میمون (؟) او به رزم اندر نهد یون او
بود فرخ فریدون او عدو ضحاک شوم اختر،
قطران (از انجمن آرا)،
، رنگ و لون، (ناظم الاطباء)، رنگ و لون را هم گفته اند همچو آذریون که به معنی آذرگون است یعنی آتش رنگ، (برهان)، گون، رنگ، لون: آذریون، آذرگون، زریون، زرگون، ظاهراً این کلمه مانند گون یا صورتی از گون به معنی مانند و مثل و شبیه است (یعنی ی به گاف یا بالعکس در آن مبدل شده است) :آذریون (به رنگ آذر، مانند آذر)، همایون (به فر هما)، (یادداشت مؤلف)، به نظر می آید چون علامت نسبتی باشد: گلزریون، گل زری، همایون، از همای، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
یون
یونانی، قومی که در یونان می زیستند و خود کلمه یونان را هم ایرانیان از همین کلمه گرفته اند و بر سرزمین آنها که هلاس باشد اطلاق کرده اند، (از فرهنگ ایران باستان صص 113 - 114)
لغت نامه دهخدا
یون
قسمت آسیای صغیر یونان قدیم: چوب سدر که استعمال شده، آن را از محلی آورده اند که کوه نامیده می شود، مردمان ایبرناری این چوب را آوردند، از مملکت بابل، کری و یون تا شوش آنها را آوردند ... تزیینات برجستۀ قصر از یون آورده شده ... ستونهای مرمر که در اینجا به کار رفته از شهری است که اهالی یون و سارد آنها را آورده اند ... صنعتگران که در این قصر کار کرده اند ... بابلی ها و یونی ها ... از این آجرها ساختند، (از ایران باستان ج 2 ص 1605)
لغت نامه دهخدا
یون
به معنی مطلق پشم استعمال شود، (انجمن آرا) (آنندراج)، کلمه ترکی است، اوحدی آن را استعمال کرده است، (یادداشت مؤلف)، به معنی پشم ظاهراً فارسی باشد، چه بزیون راکه سندس یا نوعی سندس است از مرغزی کنند که پشم نرم زیر موی بز است و بز معز و ماعز است، رجوع به تاج العروس ذیل کلمه سندوس شود، (یادداشت مؤلف)، یونک
لغت نامه دهخدا
یون
ماه قیصری، اول آن مطابق است با اول حزیران ماه رومی و بیست وپنج خردادماه جلالی و سیزدهم ژوئن ماه فرانسوی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
یون
فلس و فلوس
تصویری از یون
تصویر یون
فرهنگ لغت هوشیار
یون
((یُ))
اتم یا گروهی از اتم های باردار است که یک یا چند الکترون از دست داده است
فرهنگ فارسی معین
یون
نمد زین، روپوش زین
تصویری از یون
تصویر یون
فرهنگ فارسی معین
یون
أيونٌ
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به عربی
یون
Ion
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به انگلیسی
یون
ion
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به فرانسوی
یون
йон
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به اوکراینی
یون
ไอออน
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به تایلندی
یون
íon
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به پرتغالی
یون
ion
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
یون
jon
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به لهستانی
یون
آئن
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به اردو
یون
יון
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به عبری
یون
ion
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
یون
ion
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به هلندی
یون
イオン
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به ژاپنی
یون
离子
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به چینی
یون
ion
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به سواحیلی
یون
이온
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به کره ای
یون
ион
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به روسی
یون
আয়ন
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به بنگالی
یون
आयन
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به هندی
یون
ione
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
یون
Ion
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به آلمانی
یون
iyon
تصویری از یون
تصویر یون
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیون
تصویر بیون
جمع بین، میانه ها، کران ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیون
تصویر دیون
جمع دین، وام ها وام های زماندار جمع دین وامها قرضها
فرهنگ لغت هوشیار