جدول جو
جدول جو

معنی یوسون - جستجوی لغت در جدول جو

یوسون
عادت و رسم و طریقه و استعمال، (ناظم الاطباء) : بعد از اقامت مراسم شادمانی ... از حال یاساق و یوسون و عادت و رسوم برادر خویش سلطان سعید غازان خان تفحص فرمود، (جامعالتواریخ رشیدی)، و رسوم و یوسون و یاسای چنگیزخان ... (جامعالتواریخ رشیدی)، و بدان موجب حکم فرمایم تا همه کارها بر یک راه و یوسون جاری باشد، (داستان غازان خان ص 294)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یکسون
تصویر یکسون
برابر، یکسان، یک جور
یک سو
فرهنگ فارسی عمید
(اَ / اُو)
افسون و آن خواندن کلماتی باشد مر عزائم خوانان وساحران را بجهت حصول مقاصد خود و رام کردن جانوران. (ناظم الاطباء) (برهان) (هفت قلزم). جادو و سحر. (ازناظم الاطباء). حیله و تزویر. (برهان) (هفت قلزم)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
یکسان بود. (فرهنگ اسدی). یکسونه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). یکسان و برابر و هموار. (ناظم الاطباء) :
تویی آراسته بی آرایش
چه به کرباس و چه به خز یکسون.
بوشعیب (از فرهنگ اسدی).
مرحوم دهخدا در یادداشتی نوشته اند: لغت نامۀ اسدی در اول و سپس سایر لغت نامه ها آن را صورتی از یکسان گمان برده و این بیت بوشعیب را شاهد آورده اند. بی شبهه این کلمه ’واکسون’ بوده است، مرکب از ’واو’ عطف و ’اکسون’ جامۀ معروف و اسدی یا قطران آن را غلط خوانده اند و سپس پاره ای لغت نویسان آن را ’یکون’ خوانده اند و هم ’یکونه’ از آن ساخته اند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یکسونه شود، همیشه و بردوام. (ناظم الاطباء) ، یک سو. کنار:
شما را همان به که بیرون شوید
سر خویش گیرید و یکسون شوید.
؟
لغت نامه دهخدا
به معنی کسی که خداوند او را می بیند، مردی از بنی یهودا بود، (نحمیا 11:5) (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
رسم و عادت و استعمال وطریقه. (ناظم الاطباء). دستور را گویند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
یکسو کنار: شما را همان به که بیرون شوید سر خویش گیرید و یکسون شوید. (ک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکسون
تصویر یکسون
برابر، مساوی
فرهنگ فارسی معین
افسون
فرهنگ گویش مازندرانی
تابستان
فرهنگ گویش مازندرانی