جدول جو
جدول جو

معنی یوسفی - جستجوی لغت در جدول جو

یوسفی
(سِ)
یکی از شعب طایفۀ جاکی ازایلات کوه گیلویه. سابقاً عده آنها بالغ بر 800 خانوار بود، بعدها کم کم به اطراف پراکنده شدند و فعلاً بیش از یکصد خانوار از آنها باقی نیست که در نواحی رون و دریاچۀ المال در قراء المال، اوسل قلات و کوف زندگانی می کنند. (از جغرافیای سیاسی کیهان صص 88-89)
لغت نامه دهخدا
یوسفی
(سُ)
ترکش دوز. مردی خراسانی که به شغل ترکش دوزی اشتغال داشت و از مریدان درویش خسرو بود. شاه عباس بزرگ در زمانی که به تکیۀ خسرو (در قزوین) رفت وآمد داشت با یوسفی خراسانی هم مهربانی می کرد و هر بار که یوسفی ترکش برایش می دوخت و به خدمت می برد او را پاداشهای گران می داد. پس از آنکه خیالات درویش خسرو بر شاه معلوم شد و دانست که در صدد ایجاد فتنه ای است، هنگامی که برای سرکوبی شاهوردی خان لر به سوی لرستان رفت به ملک علی سلطان جارچی باشی رئیس زنده خواران خود امر داد خسرو و پیروانش را بگیرند و جارچی باشی یوسفی را با درویش کوچک قلندر گرفت و نزد شاه فرستاد. چون در همان ایام ستارۀ دنباله داری ظاهر شده بود و منجمان گفته بودند در اساس سلطنت تغییری روی خواهد داد، جلال الدین منجم باشی چنین صلاح دید که یوسفی را بر تخت بنشانند و پس از سه روز او را بکشند و شاه در طالعی مسعود دوباره به تخت جلوس کند. پس به اشارۀ شاه لباس شاهی بر تن یوسفی کردند و تاج بر سرش نهادند و کمر مرصع و دیگر تشریفات پادشاهی بدو سپردند. بزرگان و سران دولت نیز همگی به خدمتش آماده شدند. شاه هم خود عصای مرصعی به دست گرفت و مانند ایشیک آغاسی باشی در برابر او به خدمت ایستاد. یوسفی سه روز (از پنجشنبه 7 تابامداد یکشنبه دهم ذیقعده 1001 هجری قمری) بدین صورت پادشاهی کرد، اما در این مدت با آنکه هرچه فرمان می داد بی تأمل اجرا می شد هیچگونه حکمی به صلاح کار خویش نداد. فقط امر کرد چند جوان زیباروی نزد وی بردند و هریک را به خدمتش مشغول ساخت. در روز یکشنبه دهم ذیقعده درویش یوسفی را به دار آویختند و شاه عباس بار دیگر با صواب دید منجم باشی بر تخت نشست. رجوع به زندگانی شاه عباس اول تألیف فلسفی (ج 2 صص 338-340) شود
ابن محمد. طبیب هروی است. در ایام بابر و همایون شاه می زیست و صاحب تألیفات ذیل است: 1- فواید اخیار که در سال 913 هجری قمری تألیف شده. 2- قصیده فی حفظ الصحه که در سال 937 آن را به بابر تقدیم داشته. 3- ریاض الادویه که در سال 946 به نام همایون پرداخته شده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یوسف
تصویر یوسف
(پسرانه)
خواهد افزود، نام پسر یعقوب (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یوسف
تصویر یوسف
هفتمین پسر یعقوب، دوازدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱۱ آیه، احسن القصص
فرهنگ فارسی عمید
(سُ فی یَ / یِ)
از بهترین دنانیری است که در روزگار بنی امیه سکه زده شده است و چون یوسف بن عمراز ولاه عراق، در عهد یزید بن عبدالملک آن را سکه زده بدین نام خوانده شده است. (از النقود ص 15 و 93)
لغت نامه دهخدا
نام خاورشناس معروف که کتاب نامنامۀ ایرانی (یا نامهای ایرانی) از اوست و در آن اسامی و نسب دودمانهای اشکانیان و ساسانیان آمده است، (از مزدیسنا و ادب فارسی ص 248) (از ایران باستان ص 1624)
لغت نامه دهخدا
بیهوده گو. (غیاث) (آنندراج) :
یک فقیه و یک شریف و صوفیی
هریکی شوخی، فضولی، یوفیی.
مولوی
لغت نامه دهخدا
نام یکی از بلاد سودان، ابن بطوطه گوید: رود نیل از شهر کارنجو به سوی کابره فرومی رود ... و از آنجا به یوفی و آن از بزرگترین بلاد سودان و سلطان آن از اعظم سلاطین آن کشور است و بدین شهر بجز مردم سپیدپوست داخل نمی شود زیرا آنها بجز سفیدپوستان را پیش از رسیدن به شهر می کشند، (از ترجمه رحله ابن بطوطه صص 712 - 713)
لغت نامه دهخدا
شیخ امام ابوعلی نورالدین حسن بن مسعود یوسی مراکشی، متوفای 1102 هجری قمری دانشمندی محقق و پرهیزگاری باعمل بود و تألیفاتی پرارج دارد، از آن جمله است: 1- شرح قصیده الدالیه، 2- قانون احکام العلم و احکام العالم و احکام المتعلم، 3- القانون، 4- محاضرات الیوس (یا کتاب المحاضرات)، 5- مشرب العام و الخاص من کلمه الاخلاص، 6- نیل الامانی من شرح التهانی، (از معجم المطبوعات مصر)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
ابن ابی بکر بن محمد بن علی سکاکی، مکنی به ابویعقوب و ملقب به سراج الدین و معروف به سکاکی. از دانشمندان ادب عرب و معانی و بیان و عروض و شعر وجز آن بود. و رجوع به ابویعقوب (السکاکی...) شود
ابن ایوب بن شاذی، مکنی به ابوالمظفر و ملقب و معروف به صلاح الدین ایوبی. مؤسس دولت ایوبیان بود. رجوع به صلاح الدین... شود
ابن سلیمان بن عیسی شنتمری، مکنی به ابوالحجاج و معروف به اعلم (اعلم شنتمری). رجوع به اعلام زرکلی و نیز شنتمری الاعلم شود
ابن سیرافی، مکنی به ابومحمد. یوسف بن حسن بن عبدالله بن مرزبان. رجوع به سیرافی (یوسف...) و قاموس الاعلام ترکی شود
ابن برسیای دقماقی ظاهری، ملقب به عزیز و جمال الدین. از پادشاهان چرکسیان مصر و شام بود. رجوع به عزیز شود
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ سُ)
زیبایی که همچون زیبایی یوسف فوق العاده باشد
لغت نامه دهخدا
ابن عبدالقادر بغدادی مکنی به ابوالحسن یوسفی. محدث است. و از ابن شاذان و طبقۀ او روایت دارد. وفات وی بسال 492 هجری قمری بود
لغت نامه دهخدا
ابن محمد بن یحیی یوسفی، ملقب به عمادالدین (696- 759 هجری قمری) مورخ و عارف به علوم جنگ و آلات حرب بود. از آثار اوست: 1- کشف الکروب فی معرفه الحروب. 2- نزههالناظر فی سیرهالملک الناصر.. (از کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
ابن ابی طالب یوسفی ملقب به عزالدین. او راست: شرح مختصر نافع بنام کشف الرموز. (قصص العلماء تنکابنی ص 308). و شاید همو باشد که در ذریعه وفات او رادر کازرون به سال 1168 هجری قمری نوشته و ’اصحاب الاجماع’ را از تألیفات او شمرده است. (ذریعه ج 2 ص 119)
لغت نامه دهخدا
یا یوسف رخ مشرقی. آفتاب. یایوسف روز. آفتاب. یایوسف زرین رسن. آفتاب. یایوسف نقاب. آفتاب. یایوسف گردون نشین. آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار