جدول جو
جدول جو

معنی یوسفستان - جستجوی لغت در جدول جو

یوسفستان(سُ فِ)
جایی که در آن یوسف ها (زیبارویان) باشند. مولوی این ترکیب را در بیت زیر آورده است و از آن محلی پر از یوسف یعنی پر از زیبارویی و جمال و به عبارت بهتر سرزمینی حسن خیز اراده کرده است:
یوسفی جستم لطیف و سیمتن
یوسفستانی بدیدم از تو من
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سِ دِهْ)
دهی است از دهستان مزرج بخش حومه شهرستان قوچان، واقع در 5000گزی شمال خاوری قوچان و 4000گزی خاور شوسۀ عمومی قوچان به باجگیران، با 529 تن سکنه. آب آن از رود اترک و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سَ فِ)
سپستان: صفت شراب زوفاء. عناب زوفا سی عدد سفستان پنجاه عدد... (ذخیرۀ خوارزمشاهی). بگیرند هلیلۀ زرد... و سفستان سی عدد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به سپستان شود
لغت نامه دهخدا
روستایی در استرآباد جنوبی گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی