- یوزباشی
- فراشی که سردستۀ صد نفر باشد، فراش باشی
معنی یوزباشی - جستجوی لغت در جدول جو
- یوزباشی
- رئیس صدتن، توضیح این کلمه اصلا اصطلاح نظامی است به معنی درجه داری که فرمانده صد نفر باشد و نظیرآن است ده باشی مین باشی ینجه باشی و نظایر آن... ولی اکنون به صورت لغتی تحقیرآمیز و سبک کننده ممکن است بکاررود وکسی رادرمقام تحقیرو استخفاف یوزباشی بخوانند: فلانکس بااین دک و پوزش یوز باشی خوش آب و هوا هم هست
- یوزباشی
- فراشباشی، فراشی که سر دسته صد نفر بود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سد بان سالار سدتن
ترکی سرجوخه ترکی سرجوخه
ترکی سردار سالار
ولنگاری ولگردی عمل و فعل اوباش الواطی هرزگی فسق و فجور اشتغال بلهو و لعب
تربیت کننده و نگهبان یوز، یوزبند، یوزدار
نگاهدارنده یوزها، مامور تربیت و حفاظت یوزها کسی که از یوزهای شکاری محافظت می کند