دهی است از دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان، واقع در 40000گزی جنوب باختری قیدار و 28000گزی راه مالرو عمومی، با 177 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان، واقع در 40000گزی جنوب باختری قیدار و 28000گزی راه مالرو عمومی، با 177 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
کلمه ترکی است (از: یوز، صد + باش، رئیس و سر + ی) و معنی ترکیبی آن سردار و رئیس صد نفر است، رئیس صد تن، قائد صده، (یادداشت مؤلف)، سردار صد کس، (آنندراج) : در زمان شاه عباس ماضی صد نفر از غلامان گرجی سفید را خواجه نموده یکی که از همه معتبرتر بودیوزباشی ایشان نموده اند و یوزباشی دیگر به جهت خواجه سرایان سیاه تعیین و به او نیز صد نفر تابین از خواجه های سیاه داده تا زمان شاه سلطان حسین یوزباشی آقایان سفید، ابراهیم آقا، و یوزباشی آقایان سیاه، الیاس بوده، هریک از یوزباشیان در دور حرم محترم عمارت و دستگاهی و ... داشتند، (از تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 19)، و رجوع به تذکرهالملوک ص 9، 13، 30، 37، 40 شود، - یوزباشی گری، عمل و شغل یوزباشی: مشارالیه عمده ترین امراء ارکان دولت باهره ... و خدمت ایالت و حکومت و سلطنت و یوزباشی گری و تیول و مواجب قاطبۀ قورچیان برطبق عرض قورچی باشی و تعلیقۀ وزراء اعظم شفقت می شده، (از تذکرهالملوک ص 7)، ، در دورۀ قاجاریه منصبی بود بی عده معلوم رؤسای فراشان را و پس از آن دهباشی بود، (یادداشت مؤلف)
کلمه ترکی است (از: یوز، صد + باش، رئیس و سر + ی) و معنی ترکیبی آن سردار و رئیس صد نفر است، رئیس صد تن، قائد صده، (یادداشت مؤلف)، سردار صد کس، (آنندراج) : در زمان شاه عباس ماضی صد نفر از غلامان گرجی سفید را خواجه نموده یکی که از همه معتبرتر بودیوزباشی ایشان نموده اند و یوزباشی دیگر به جهت خواجه سرایان سیاه تعیین و به او نیز صد نفر تابین از خواجه های سیاه داده تا زمان شاه سلطان حسین یوزباشی آقایان سفید، ابراهیم آقا، و یوزباشی آقایان سیاه، الیاس بوده، هریک از یوزباشیان در دور حرم محترم عمارت و دستگاهی و ... داشتند، (از تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 19)، و رجوع به تذکرهالملوک ص 9، 13، 30، 37، 40 شود، - یوزباشی گری، عمل و شغل یوزباشی: مشارالیه عمده ترین امراء ارکان دولت باهره ... و خدمت ایالت و حکومت و سلطنت و یوزباشی گری و تیول و مواجب قاطبۀ قورچیان برطبق عرض قورچی باشی و تعلیقۀ وزراء اعظم شفقت می شده، (از تذکرهالملوک ص 7)، ، در دورۀ قاجاریه منصبی بود بی عده معلوم رؤسای فراشان را و پس از آن دهباشی بود، (یادداشت مؤلف)
رئیس صدتن، توضیح این کلمه اصلا اصطلاح نظامی است به معنی درجه داری که فرمانده صد نفر باشد و نظیرآن است ده باشی مین باشی ینجه باشی و نظایر آن... ولی اکنون به صورت لغتی تحقیرآمیز و سبک کننده ممکن است بکاررود وکسی رادرمقام تحقیرو استخفاف یوزباشی بخوانند: فلانکس بااین دک و پوزش یوز باشی خوش آب و هوا هم هست
رئیس صدتن، توضیح این کلمه اصلا اصطلاح نظامی است به معنی درجه داری که فرمانده صد نفر باشد و نظیرآن است ده باشی مین باشی ینجه باشی و نظایر آن... ولی اکنون به صورت لغتی تحقیرآمیز و سبک کننده ممکن است بکاررود وکسی رادرمقام تحقیرو استخفاف یوزباشی بخوانند: فلانکس بااین دک و پوزش یوز باشی خوش آب و هوا هم هست
دهی است از دهستان طارم پایین بخش سیردان شهرستان زنجان، واقع در 82000گزی سیردان از طریق پاچنار و 63000گزی از طریق بهقانه رود و 1000گزی راه شوسۀ قزوین به رشت، با 391 تن سکنه، آب آن از رودخانه است، متصل به راه شوسه بوده و معدن زاج سفید در مزرعۀ قمارلو تابع این ده است، چهار باب قهوه خانه و رستوران کنار راه شوسه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان طارم پایین بخش سیردان شهرستان زنجان، واقع در 82000گزی سیردان از طریق پاچنار و 63000گزی از طریق بهقانه رود و 1000گزی راه شوسۀ قزوین به رشت، با 391 تن سکنه، آب آن از رودخانه است، متصل به راه شوسه بوده و معدن زاج سفید در مزرعۀ قمارلو تابع این ده است، چهار باب قهوه خانه و رستوران کنار راه شوسه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان اوباتوی بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج، واقع در 56000گزی شمال باختری دیواندره و 6000گزی شمال خاور کرفتو، با 140 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان اوباتوی بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج، واقع در 56000گزی شمال باختری دیواندره و 6000گزی شمال خاور کرفتو، با 140 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه، واقع در 33هزارگزی جنوب باختری مراغه، با 264 تن سکنه. آب آن از رود خانه مردی و چاه و راه آن ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه، واقع در 33هزارگزی جنوب باختری مراغه، با 264 تن سکنه. آب آن از رود خانه مردی و چاه و راه آن ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
از: یوز + بان، پسوند، کسی که محافظت می کند یوزهای شکاری را، (از ناظم الاطباء)، فهاد، (دهار)، فهاد، یوزبنده، یوزوان، (یادداشت مؤلف) : برفتند با یوزبانان و فهد گرازان و تازان سوی رود شهد، فردوسی، نشگفت اگر به قوت بخت تو یوزبان از قرص آفتاب دهد یوز را پنیر، ابن یمین، ورجوع به یوز شود
از: یوز + بان، پَسوَند، کسی که محافظت می کند یوزهای شکاری را، (از ناظم الاطباء)، فهاد، (دهار)، فهاد، یوزبنده، یوزوان، (یادداشت مؤلف) : برفتند با یوزبانان و فهد گرازان و تازان سوی رود شهد، فردوسی، نشگفت اگر به قوت بخت تو یوزبان از قرص آفتاب دهد یوز را پنیر، ابن یمین، ورجوع به یوز شود
بی قیدی و آوارگی و مشغول بودن بلهو و لعب و مانند آن. (آنندراج). الواطی. هرزگی. بدکاری. فسق و فجور. شهوت رانی. نفس پرستی و اشتغال به لهو و لعب. (ناظم الاطباء). رجوع به اوباش شود، معفو و بخشیده شده. (آنندراج از فرهنگ وصاف) ، طومار وقایع و سرگذشت. (فرهنگ فارسی معین)
بی قیدی و آوارگی و مشغول بودن بلهو و لعب و مانند آن. (آنندراج). الواطی. هرزگی. بدکاری. فسق و فجور. شهوت رانی. نفس پرستی و اشتغال به لهو و لعب. (ناظم الاطباء). رجوع به اوباش شود، معفو و بخشیده شده. (آنندراج از فرهنگ وصاف) ، طومار وقایع و سرگذشت. (فرهنگ فارسی معین)
دهی است ازدهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر، واقع در 19/5هزارگزی خاوری اهر، با 249 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است ازدهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر، واقع در 19/5هزارگزی خاوری اهر، با 249 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان جلگه زوزن بخش خواف شهرستان تربت حیدریه، واقع در 14000گزی باختررود و 9000گزی باختر پیش رو سلامی به قاین، با 136 تن سکنه، آب آن از قنات و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان جلگه زوزن بخش خواف شهرستان تربت حیدریه، واقع در 14000گزی باختررود و 9000گزی باختر پیش رو سلامی به قاین، با 136 تن سکنه، آب آن از قنات و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان بابایی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد واقع در 4هزارگزی شمال باختری چقلوندی و 4هزارگزی باخترراه خرم آباد به چقلوندی، محلی کوهستانی سردسیر مالاریایی است، سکنۀ آن 60 تن است، آب آن از چشمه رازباشی تأمین میشود و محصول آن غلات، لبنیات، پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی سیاه چادربافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان بابایی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد واقع در 4هزارگزی شمال باختری چقلوندی و 4هزارگزی باخترراه خرم آباد به چقلوندی، محلی کوهستانی سردسیر مالاریایی است، سکنۀ آن 60 تن است، آب آن از چشمه رازباشی تأمین میشود و محصول آن غلات، لبنیات، پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی سیاه چادربافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
قسمی بازی است خطوطی و آن چنان است که مربعهای متداخل با خطوطی که زوایا را بهم متصل کند به طرز معین بر آجر یا بر زمین و جز آن کشند و بر تقاطع خطوط هریک از دو حریف مهره یا سنگریزه و یا لوبیا و جز آن نهند و به نوبت ببازند، (از یادداشت مؤلف)
قسمی بازی است خطوطی و آن چنان است که مربعهای متداخل با خطوطی که زوایا را بهم متصل کند به طرز معین بر آجر یا بر زمین و جز آن کشند و بر تقاطع خطوط هریک از دو حریف مهره یا سنگریزه و یا لوبیا و جز آن نهند و به نوبت ببازند، (از یادداشت مؤلف)
بازی روز، کنایه ازانقلاب زمانه و تحول روزگار، (آنندراج) : ز خاک ره آن طفل را برگرفت فروماند زان روزبازی شگفت، نظامی (از آنندراج)، ، روزگار، زمان، (ناظم الاطباء) : از آن روز بازی که من زاده ام ز خفتان میان هیچ نگشاده ام، فردوسی، ، دنیا، (ناظم الاطباء)
بازی روز، کنایه ازانقلاب زمانه و تحول روزگار، (آنندراج) : ز خاک ره آن طفل را برگرفت فروماند زان روزبازی شگفت، نظامی (از آنندراج)، ، روزگار، زمان، (ناظم الاطباء) : از آن روز بازی که من زاده ام ز خفتان میان هیچ نگشاده ام، فردوسی، ، دنیا، (ناظم الاطباء)
زکی یوزباشی. یکی از معلمین ریاضی و یوزباشی ارکان مدرسه حربیه. او راست: اللاّلی السنیه فی تعلیم قراء الخرط الطوبوغرافیّه. طبع مصر بسال 1290 هجری قمری و الهدایهالعباسیه فی التواریخ الفلکیه. (معجم المطبوعات)
زکی یوزباشی. یکی از معلمین ریاضی و یوزباشی ارکان مدرسه حربیه. او راست: اللاَّلی السنیه فی تعلیم قراء الخرط الطوبوغرافیّه. طبع مصر بسال 1290 هجری قمری و الهدایهالعباسیه فی التواریخ الفلکیه. (معجم المطبوعات)