- یورشگری
- حمله آوری
معنی یورشگری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل و شعل صورتگر
امداد، یاری، اعانت
تصویرسازی، نقاشی، برای مثال دهد نطفه را صورتی چون پری / که کرده ست بر آب صورتگری (سعدی۱ - ۳۴)
آداب گری
طباخ، آشپز
آشپز، آنکه کارش پختن خوراک است، پزنده، مطبخی، باورچی، خوٰالیگر، طبّاخ، طابخ برای مثال ز هر گوشت از مرغ و از چارپای / خورشگر بیاورد یک یک به جای (فردوسی - ۱/۴۹)
Mutinous, Naughty
мятежный , непослушный
aufsässig, ungezogen
бунтівний , неслухняний
buntowniczy, niegrzeczny
反叛的 , 顽皮的
rebelde, travesso
ribelle, birichino
rebelde, travieso
mutin, espiègle
opstandige, ondeugend
विद्रोही , शरारती
memberontak, nakal
عاصيٌّ , شقيٌّ
반란의 , 장난꾸러기
מַרְדָּן , שׁוֹעָר
反乱の , わんぱくな
isyancı, yaramaz
msiasi, mjeuri
กบฏ , ซุกซน
বিদ্রোহী , দুর্দান্ত
بغاوتی , شرارتی