جدول جو
جدول جو

معنی یورتچی - جستجوی لغت در جدول جو

یورتچی
کسی که تعیین یورت می کند، (ناظم الاطباء)، رائد، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
یورتچی
از ایلات ساکن اطراف اردبیل، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 106)، از ایلات اطراف اردبیل و مرکب از هزار خانوار است، ییلاقشان اتوراک و قشلاق شان قوچ داغی می باشد، ترک و کشاورزند، (از یادداشت مؤلف)، این ایل در مرز خلخال و اردبیل واقع و افراد آن از قدیم به سوارکاری و تیراندازی و دلیری و خونخواری معروف می باشند و پیش از جلوس رضاشاه در نواحی خلخال و اطراف اردبیل پیوسته به تاخت وتاز و قتل و غارت می پرداخته اند
لغت نامه دهخدا
یورتچی
کسی که تعیین یورت میکند
تصویری از یورتچی
تصویر یورتچی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یورتمه
تصویر یورتمه
نوعی راه رفتن اسب که سوار را تکان بدهد، چهارنعل، خبب، تقریب
فرهنگ فارسی عمید
(گَهْ)
جای بودن و خانه. (آنندراج) :
لیک اگر یورتگه ز عز سازند
هم از او خرگهیت پردازند.
سنایی.
از پناه حق حصاری به ندید
یورتگه نزدیک آن دز برگزید.
مولوی.
، بعضی به معنی جای و چوکی نوشته. (از آنندراج). و رجوع به یورت و یورد شود
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
نوعی از رفتار اسب (ظاهراً از یورمق یا یورتمق ترکی به معنی اعیاء و خسته کردن). (یادداشت مرحوم دهخدا). یرتمه. چهارنعل رفتن اسب. (ناظم الاطباء). از مصطلحات اسب تازان باشد. (آنندراج). نوعی راه رفتن اسب که آن را یرغه نیز گویند. (فرهنگ لغات عامیانه). و رجوع به یرتمه شود.
- یورتمه آمدن، چهارنعل آمدن. (ناظم الاطباء).
- یورتمه رفتن، چهارنعل دویدن. (ناظم الاطباء).
- ، اسب را به شتاب به نوع یورتمه بردن.
، رفتار به شتاب
لغت نامه دهخدا
(یُرْ)
دهی است از دهستان خاوۀ بخش دلفان شهرستان خرم آباد، واقع در 16000گزی خاور نورآباد و 13000گزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه، با 360 تن سکنه. آب آن از رود خانه خاوه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان رهال بخش حومه شهرستان خوی واقع در 8 هزارگزی باختر خوی و 5 هزارگزی جنوب شوسۀ خوی به سیه چشمه، جلگه است و کنار رود قطور واقع شده و معتدل مالاریایی است، سکنۀ آن 163 تن است، آب آن از رود قطورتأمین میشود، محصول آن غلات، پنبه، زردآلو، کرچک، حبوب و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی و راه آن مالرو است و تابستان از راه ارابه رو خوی میتوان اتومبیل برد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین، دارای 756 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، بنشن، انگور، عسل، بادام، زردآلو و شغل اهالی زراعت، قالی وجاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
نام قصبه و اسکله ای است در ایالت ناپولی (ناپل) از ایتالیا و در دامنۀ کوه وزوو. در شش هزارگزی جنوب شرقی ناپولی (ناپل). دارای 5500 تن سکنه. قصری مخصوص بخانوادۀ سلطنت و قصور دیگر. این قصبه در محل شهر باستانی هرکولانوم (که در این اواخر از زیر مواد آتشفشانی کوه آتش فشان بیرون آورده اند) واقع است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
نوعی از رفتار اسب، چهار نعل رفتن اسب رفتاربه شتاب، نوعی راه رفتن اسب که آن را یرغه نیز گویند. یا یورتمه رفتن، اسب را بشتاب بنوع یورتمه بردن، ترکی لکه، رهوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یورتمه
تصویر یورتمه
((مِ))
چهار نعل رفتن اسب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یورتمه
تصویر یورتمه
چارگامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
مبتسمٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
Facial
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
facial
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
обличчя
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
uso
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
лицевой
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
چہرہ سے متعلق
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
মুখমণ্ডল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
ทางใบหน้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
顔の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
yüzeysel
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
twarzy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
面部的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
פנים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
얼굴의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
wajah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
facial
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
gezicht
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
facial
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
facciale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
facial
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
चेहरे का
دیکشنری فارسی به هندی