جدول جو
جدول جو

معنی یوذی - جستجوی لغت در جدول جو

یوذی
(یُرْ)
دهی است از دیه های نخشب در ماوراءالنهر. و منسوب بدان را یوذوی گویند. از این دیه است ابواسحاق ابراهیم یوذوی که از محدثان بود و به سال 447 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موذی
تصویر موذی
اذیت کننده، آزار رساننده
فرهنگ فارسی عمید
(یَ می ی)
منسوب به یوم. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یوم شود، روزانه و هرروزی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مؤذی، زیان رساننده و آزاررسان و رنج آور و اذیت رسان و مضر و مفسد، (ناظم الاطباء)، رنجاننده، (آنندراج)، اذیت کننده، رنج رسان، آزارنده، رنجاننده، موذیه، اذیت کیش، آن که آزردن مردم پیشه دارد، (از یادداشت مؤلف) : آب و آتش و دد و سباع و دیگر مؤذیان را در آن اثری ممکن نگردد، (کلیله و دمنه)، موش ... چون موذی باشد آن را از خانه بیرون می فرستند، (کلیله و دمنه)،
سخن آخر به دهن می گذرد موذی را
سخنش تلخ نخواهی دهنش شیرین کن،
سعدی،
اقتلوا الموذی قبل أن یوذی، (یادداشت مؤلف)، حیله گر و بدجنس، (از فرهنگ لغات عامیانه)، زیانکار، (یادداشت مؤلف)، مهلک، زهردار، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ذی ی)
منسوب است به هوذ که بطنی است از عذره. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
همام بن یحیی بن دینار ازدی عوذی محلمی (از موالی آنان) ، مکنی به ابوعبداﷲ. محدث و ازاهالی بصره بود، و نسبت او به عوذبن سودبن حجر است. وی به سال 164 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی از میزان الاعتدال ج 3 ص 258 و تهذیب التهذیب ج 11 ص 67). علم حدیث و به ویژه دقت های محدثان در بررسی احادیث، یکی از پایه های اصلی شکل گیری فقه اسلامی است. محدثان با گردآوری و بررسی دقیق احادیث پیامبر اسلام، به فقیهان کمک کردند تا بر اساس روایات صحیح، فتوا صادر کنند. این نقش برجسته محدثان در تاریخ اسلام، به حفظ صحت و اصالت منابع دینی کمک شایانی کرد.
لغت نامه دهخدا
(عَ)
منسوب به عوذبن سودبن حجر بن عمران بن عمرو مزیقیأبن عامر ماءالسماء، که بطنی از ازد بود و بسیاری بدان منسوبند. (از اللباب فی تهذیب الانساب) ، منسوب به عوذبن غالب بن قطیعه بن عبس بن بغیض. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(ذی ی)
نیک رانندۀ برانگیزنده بر رفتن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
بوذیان، خشخاش ابیض، (دزی ج 1 ص 126)
لغت نامه دهخدا
بیهوده گو. (غیاث) (آنندراج) :
یک فقیه و یک شریف و صوفیی
هریکی شوخی، فضولی، یوفیی.
مولوی
لغت نامه دهخدا
پارسی تازی گشته موتک رنجاننده تند بار آزارنده اذیت کننده آزار رساننده، حیله گر و بد جنس رنجاننده، زیان رساننده و آزار رسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یوحی
تصویر یوحی
خور هور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موذی
تصویر موذی
اذیت کننده، آزار رساننده، در فارسی، بداندیش، حیله گر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موذی
تصویر موذی
غدرًا
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از موذی
تصویر موذی
Exacerbating
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از موذی
تصویر موذی
aggravant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از موذی
تصویر موذی
verergerend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از موذی
تصویر موذی
ทำให้แย่ลง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از موذی
تصویر موذی
agravante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از موذی
تصویر موذی
pogarszający
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از موذی
تصویر موذی
усугубляющий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از موذی
تصویر موذی
بڑھانے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از موذی
تصویر موذی
悪化させる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از موذی
تصویر موذی
מחמיר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از موذی
تصویر موذی
verschärfend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از موذی
تصویر موذی
加剧的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از موذی
تصویر موذی
kuumiza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از موذی
تصویر موذی
악화시키는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از موذی
تصویر موذی
kötüleştirici
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از موذی
تصویر موذی
загострюючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از موذی
تصویر موذی
খারাপ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از موذی
تصویر موذی
बढ़ाने वाला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از موذی
تصویر موذی
aggravante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از موذی
تصویر موذی
agravante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از موذی
تصویر موذی
memperburuk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی