غار، درختی بزرگ و تناور با گل های ریز و سفید و برگ های درشت و دراز شبیه برگ بید و طعم تلخ و خوش بو که در شام و برخی کشورهای دیگر می روید و می گویند تا هزار سال عمر می کند، میوۀ این گیاه به اندازۀ فندق با پوست نازک و سیاه رنگ و مغز چرب و خوش بو و زرد رنگ است و پس از کهنه شدن سرخ تیره می شود، برگ و پوست و میوۀ آن در طب به کار می رود، برگ بو، دهمست، دهمشت
غار، درختی بزرگ و تناور با گل های ریز و سفید و برگ های درشت و دراز شبیه برگ بید و طعم تلخ و خوش بو که در شام و برخی کشورهای دیگر می روید و می گویند تا هزار سال عمر می کند، میوۀ این گیاه به اندازۀ فندق با پوست نازک و سیاه رنگ و مغز چرب و خوش بو و زرد رنگ است و پس از کهنه شدن سرخ تیره می شود، برگ و پوست و میوۀ آن در طب به کار می رود، بَرگِ بو، دَهمَست، دَهمَشت
در دورۀ ایلخانان، اسب چاپار، اسب یدکی که در هر یک از منزل های بین راه نگه دارند تا قاصد و پیک به محض رسیدن به آن منزل اسب خود را بگذارد و بر آن سوار شود، ایستگاه پیک ها
در دورۀ ایلخانان، اسب چاپار، اسب یدکی که در هر یک از منزل های بین راه نگه دارند تا قاصد و پیک به محض رسیدن به آن منزل اسب خود را بگذارد و بر آن سوار شود، ایستگاه پیک ها
مرادف نون یعنی حوتی است که زمین هفتم بر پشت آن است و چنانکه در المزهر و روح البیان آمده است آن را لوتیاء نیز نامند و معلوم است که میان آن و زحل که در فلک هفتم است فاصله بسیار بعید باشد. شهاب خفاجی در حاشیه ای که بر بیضاوی نوشته در اول سورۀ نون گوید: یهموت به فتح یاء است و آنچه شهرت یافته که به باء است غلط است و در روح البیان نیز همین معنی آمده است. (از حاشیۀ ابن خلدون ص 2)
مرادف نون یعنی حوتی است که زمین هفتم بر پشت آن است و چنانکه در المزهر و روح البیان آمده است آن را لوتیاء نیز نامند و معلوم است که میان آن و زحل که در فلک هفتم است فاصله بسیار بعید باشد. شهاب خفاجی در حاشیه ای که بر بیضاوی نوشته در اول سورۀ نون گوید: یهموت به فتح یاء است و آنچه شهرت یافته که به باء است غلط است و در روح البیان نیز همین معنی آمده است. (از حاشیۀ ابن خلدون ص 2)
زن بی عقل و بی فهم و دانش. ج، یهم. (ناظم الاطباء). تأنیث ایهم. (یادداشت مؤلف) ، دشت بی پایان بی راه و بی نشان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بیابان که در آن آب نبود. (مهذب الاسماء) ، سال نیک سخت تلخ کننده زیست مردم را. (منتهی الارب) (آنندراج). سال نیک سخت تلخ کننده بر مردم زیست و معیشت را. (ناظم الاطباء)
زن بی عقل و بی فهم و دانش. ج، یُهْم. (ناظم الاطباء). تأنیث ایهم. (یادداشت مؤلف) ، دشت بی پایان بی راه و بی نشان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بیابان که در آن آب نبود. (مهذب الاسماء) ، سال نیک سخت تلخ کننده زیست مردم را. (منتهی الارب) (آنندراج). سال نیک سخت تلخ کننده بر مردم زیست و معیشت را. (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان اسفندآباد بخش قروۀ شهرستان سنندج، واقع در 16هزارگزی جنوب خاوری قروه با 1310 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان اسفندآباد بخش قروۀ شهرستان سنندج، واقع در 16هزارگزی جنوب خاوری قروه با 1310 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)