جدول جو
جدول جو

معنی ینخوبیه - جستجوی لغت در جدول جو

ینخوبیه
(یَ بی یَ)
زن ترسوی عقل از دست داده. و اصل معنی در این ماده نزع و بقیۀ معانی متفرع ازآن است. (از اقرب الموارد). و رجوع به ینخوب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ بی یَ)
دینار یعقوبیه، نام نوعی سکه. دینارهای ضرب ابویعقوب بن یوسف بن عبدالمؤمن است که در دیار مغرب رایج بوده است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(یَ بی یَ)
از فرق غلات شیعه، اصحاب محمد بن یعقوب، گویا همان فرقۀ غمامیه اند که می گفتند امیرالمؤمنین علی در میان ابر به دنیا می آید. (خاندان نوبختی ص 267). اصحاب محمد بن یعقوب باشند و آن فرقه ای از فرق هشتگانه غالیه است و گویند علی هرگاه در میان ابر به دنیا آید. (بیان الادیان)
فرقه ای از نصاری، آل یعقوب الرادعی و آنان قایل به اتحاد لاهوت و ناسوت باشند. (از تاج العروس). فرقه ای از مسیحیان، پیروان یعقوب باراده اسقف انطاکیه در سدۀ ششم میلادی در شام و بین النهرین، و معتقدبودند که مسیح حاصل ترکیب و اتحاد طبیعت ناسوت و لاهوت است و ارامنه یعاقبه گویند و خود از این فرقه اند. برخلاف نسطوریان که در فارس تقدم داشتند مسیح را میان دو طبیعت یکی الهی و دیگری بشری تشخیص می کردند. (یادداشت مؤلف). طایفه ای از نصاری، منسوبند به یعقوب حکیم و بعضی از ایشان گویند عیسی پسر خدا بود و بعضی گویند باری تعالی ذواقانیم ثلاثه است: وجود و علم و حیات، و این اقانیم نه زاید بر ذات و نه نفس ذاتند. بعضی گویند المسیح هو الله و بعضی گویند لاهوت به ناسوت ظاهر شد و بعضی معقول به محسوس. (از نفائس الفنون)
نامی است که در انگلیس پس از انقلاب 1688 میلادی به هواخواهان ژاک دوم و سلسلۀ استوارت داده شد. (یادداشت مؤلف)
نام فرقه ای از خوارج، پیروان یعقوب بن علی کرخی. (یادداشت مؤلف). زیدیه. پیروان یعقوب بن علی کوفی که ابوبکر و عمر راولی خود می شمردند ولی از آن کسانی هم که از این دو خلیفه تبری داشتند تبری نمی جستند و منکر رجعت اموات بودند و از معتقدین به این عقیده نفرت می ورزیدند. رجوع به خاندان نوبختی ص 267 و مآخذ مندرج در آن شود
لغت نامه دهخدا
(یَ بی یَ)
نامی است که در ایران به بعقوبه دهند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شُ بَ)
شنخوب. سر کوه. ج، شناخیب. (از منتهی الارب). رجوع به شنخوب شود
لغت نامه دهخدا
(نَ بَ)
کون. دبر. (ناظم الاطباء). رجوع به نخب و نخبه شود
لغت نامه دهخدا
(بی یَ)
تأنیث نوبی است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
بددل. (از منتهی الارب) (از آنندراج). بددل و ترسو. (ناظم الاطباء). جبان. (اقرب الموارد) ، دراز. (از المنجد). طویل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا