سرزمین، مملکت پادشاهی شصت و هفتمین سورۀ قرآن کریم مکی و دارای ۳۰ آیه، سوره تبارک، سوره منجیه، سوره واقیه، سوره مانعه ساعه، مقابل ملکوت، جهان محسوسات، عالم شهادت خلر، گیاهی از تیرۀ پروانه واران با برگ های کوچک، گل های سفید، زرد یا آبی کم رنگ و دانه هایی که در غلافی شبیه غلاف باقلا جا دارد و مصرف خوراکی دارد، بسله
سرزمین، مملکت پادشاهی شصت و هفتمین سورۀ قرآن کریم مکی و دارای ۳۰ آیه، سوره تَبارَک، سوره مُنجیِه، سوره واقیِه، سوره مانِعِه ساعه، مقابلِ ملکوت، جهان محسوسات، عالم شهادت خُلَر، گیاهی از تیرۀ پروانه واران با برگ های کوچک، گل های سفید، زرد یا آبی کم رنگ و دانه هایی که در غلافی شبیه غلاف باقلا جا دارد و مصرف خوراکی دارد، بَسلِه
اآطریلال. قازایاقی. (یادداشت مؤلف). غازایاقی. رجل الغرب. پای زاغان. رجوع به قازایاغی و غازایاقی و اآطریلال شود، اسم ترکی لحیهالتیس است. (تحفۀ حکیم مؤمن). شنگ شتری. لحیهالتیس که در لغت عرب به معنی ریش تکه (بز نر) است و در اصطلاح گیاه شناسی ’یکی از گونه های شنگ است که آن را شنگ چمنی نیز گویند’. در لهجۀ آذربایجان ’تکه سقلی’ (= ریش تکه) به همین معنی یعنی نوعی شنگ استعمال دارد و یملیک به معنی مطلق شنگ به کار می رود
اِآطریلال. قازایاقی. (یادداشت مؤلف). غازایاقی. رجل الغرب. پای زاغان. رجوع به قازایاغی و غازایاقی و اآطریلال شود، اسم ترکی لحیهالتیس است. (تحفۀ حکیم مؤمن). شنگ شتری. لحیهالتیس که در لغت عرب به معنی ریش تکه (بز نر) است و در اصطلاح گیاه شناسی ’یکی از گونه های شنگ است که آن را شنگ چمنی نیز گویند’. در لهجۀ آذربایجان ’تکه سقلی’ (= ریش تکه) به همین معنی یعنی نوعی شنگ استعمال دارد و یملیک به معنی مطلق شنگ به کار می رود
نام پادشاهی بوده است. (برهان). اما از شواهد برمی آید که ظاهراً از القاب و عناوینی باشد نظیر ’ینال’ و ’تکین’ و جز آنها: از بندگان حضرت شاهان سپر فکنده قیصر کم از یماکش سنجر کم از ینالش. خاقانی. توراست ملک جهان و تویی سزای شرف چگونه گویم مدح یماک و وصف یلاق. خاقانی
نام پادشاهی بوده است. (برهان). اما از شواهد برمی آید که ظاهراً از القاب و عناوینی باشد نظیر ’ینال’ و ’تکین’ و جز آنها: از بندگان حضرت شاهان سپر فکنده قیصر کم از یماکش سنجر کم از ینالش. خاقانی. توراست ملک جهان و تویی سزای شرف چگونه گویم مدح یماک و وصف یلاق. خاقانی
دهی است از دهستان مزارعی بخش برازجان شهرستان بوشهر واقع در 39هزارگزی شمال برازجان با 107 تن سکنه. آب آن از چاه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). قریه ای است به پنج فرسنگی میانۀ جنوب و مغرب خشت. (فارسنامۀ ناصری)
دهی است از دهستان مزارعی بخش برازجان شهرستان بوشهر واقع در 39هزارگزی شمال برازجان با 107 تن سکنه. آب آن از چاه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). قریه ای است به پنج فرسنگی میانۀ جنوب و مغرب خشت. (فارسنامۀ ناصری)
پادشاه شدن. (تاج المصادر بیهقی). پادشاه شدن بر قوم و در اللسان: تملکه ، ای ملکه قهراً. (از اقرب الموارد) ، خداوند شدن. (تاج المصادر بیهقی). خداوند چیزی شدن. (آنندراج). به قهر ملک گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مالک شدن. (غیاث اللغات). مالکیت و دارا شدگی و تصرف. (ناظم الاطباء) ، توانا گردیدن بر امری. (از اقرب الموارد)
پادشاه شدن. (تاج المصادر بیهقی). پادشاه شدن بر قوم و در اللسان: تملکه ُ، ای ملکه قهراً. (از اقرب الموارد) ، خداوند شدن. (تاج المصادر بیهقی). خداوند چیزی شدن. (آنندراج). به قهر ملک گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مالک شدن. (غیاث اللغات). مالکیت و دارا شدگی و تصرف. (ناظم الاطباء) ، توانا گردیدن بر امری. (از اقرب الموارد)
نام صحابیه ای. (منتهی الارب). نام زنی صحابی. (ناظم الاطباء). در دایره المعارف های اسلامی، واژه صحابی به معنای یار پیامبر آمده است، کسی که در زمان حیات پیامبر با او ملاقات کرده، ایمان آورده و با اسلام از دنیا رفته است. این تعریف در علم حدیث و تاریخ اسلام کاربرد بسیار زیادی دارد و تأثیر بسزایی در فهم سنت نبوی دارد.
نام صحابیه ای. (منتهی الارب). نام زنی صحابی. (ناظم الاطباء). در دایره المعارف های اسلامی، واژه صحابی به معنای یار پیامبر آمده است، کسی که در زمان حیات پیامبر با او ملاقات کرده، ایمان آورده و با اسلام از دنیا رفته است. این تعریف در علم حدیث و تاریخ اسلام کاربرد بسیار زیادی دارد و تأثیر بسزایی در فهم سنت نبوی دارد.
مالک تر. نیرومندتر: قال احمدلا نوم اثقل من الغفله و لا رق ّ املک من الشهوه. (صفه الصفوه ج 4 ص 137 س 16). و بالجمله الاخ لاحق من لواحق المیت و کأنه امر عارض والجد سبب من اسبابه و السبب املک للشی ٔ من لاحقه. (بدایه المجتهد ابن رشد). املک الناس لنفسه اکتمهم لسرّه. (از یادداشت مؤلف)
مالک تر. نیرومندتر: قال احمدلا نوم اثقل من الغفله و لا رِق ّ املک من الشهوه. (صفه الصفوه ج 4 ص 137 س 16). و بالجمله الاخ لاحق من لواحق المیت و کأنه امر عارض والجد سبب من اسبابه و السبب املک للشی ٔ من لاحقه. (بدایه المجتهد ابن رشد). املک الناس لنفسه اکتمهم لسرّه. (از یادداشت مؤلف)
پارچه ای که از شهر نوشاد آرند. (غیاث) (آنندراج). پارچه ای است ستبر. (یادداشت لغت نامه) : طبع صوفی کرد او را به میلکی خشنود کردند. (نظام قاری ص 140). میلک و میخک و کرباس و قدک در کارند. تا تو رختی به بر آری و به غفلت ندری. نظام قاری. ارمک و قطنی عین البقر و رومی باف میلۀ میلک و لالائی بی حد و شمار. نظام قاری. بر جامۀ کتان بهاری چه اعتماد میلک مگر به بقچۀ خاص شما رود. نظام قاری. ای که میلک جهت جامه نخواهی که قوی است کاش می بود به درزیت از این جامه هزار. نظام قاری. مرا چون درآجیده میلک نهند به بخت من انگشت کاری کنند. نظام قاری. یارب این نو خلعتان با میلک و میخک رسان کاین تکبر از قبای صوف و دیبا می کنند. نظام قاری. برد و میلک خاص و میخک، قیف و قطنی گو برو صوف گوبازآ که قاری ترک این شش می کند. نظام قاری
پارچه ای که از شهر نوشاد آرند. (غیاث) (آنندراج). پارچه ای است ستبر. (یادداشت لغت نامه) : طبع صوفی کرد او را به میلکی خشنود کردند. (نظام قاری ص 140). میلک و میخک و کرباس و قدک در کارند. تا تو رختی به بر آری و به غفلت ندری. نظام قاری. ارمک و قطنی عین البقر و رومی باف میلۀ میلک و لالائی بی حد و شمار. نظام قاری. بر جامۀ کتان بهاری چه اعتماد میلک مگر به بقچۀ خاص شما رود. نظام قاری. ای که میلک جهت جامه نخواهی که قوی است کاش می بود به درزیت از این جامه هزار. نظام قاری. مرا چون درآجیده میلک نهند به بخت من انگشت کاری کنند. نظام قاری. یارب این نو خلعتان با میلک و میخک رسان کاین تکبر از قبای صوف و دیبا می کنند. نظام قاری. برد و میلک خاص و میخک، قیف و قطنی گو برو صوف گوبازآ که قاری ترک این شش می کند. نظام قاری
میل کوچک، قسمی پارچه که ازآن قبا میکردند: ... (هریک فراخور مرتبه مخلع گردیدند. سایر جماعت را اعلی و اوسط و ادنی قرار داده: اعلی را قباهای زربفت و دارایی باف ... و اوسط را قباهای میلک و مطبق و نعلبند... داده)
میل کوچک، قسمی پارچه که ازآن قبا میکردند: ... (هریک فراخور مرتبه مخلع گردیدند. سایر جماعت را اعلی و اوسط و ادنی قرار داده: اعلی را قباهای زربفت و دارایی باف ... و اوسط را قباهای میلک و مطبق و نعلبند... داده)