جدول جو
جدول جو

معنی یم - جستجوی لغت در جدول جو

یم
دریا
تصویری از یم
تصویر یم
فرهنگ لغت هوشیار
یم
((یَ))
دریا
تصویری از یم
تصویر یم
فرهنگ فارسی معین
یم
دریا، حجم بسیار از آب که قسمت وسیعی از زمین را فراگرفته قابل کشتیرانی بوده و به اقیانوس راه داشته باشد، زو، بحر، داما، قلزم، راموز، ژو
تصویری از یم
تصویر یم
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یمین الدین
تصویر یمین الدین
(پسرانه)
آنکه به منزله دست راست دین است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یمکن
تصویر یمکن
امکان دارد، ممکن است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یمام
تصویر یمام
کبوتر صحرایی، کبوتر دشتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یمن
تصویر یمن
خیر و برکت، خجستگی، نیک بختی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یمانی
تصویر یمانی
ساخته شده در یمن مثلاً تیغ یمانی
برآمده از سوی یمن مثلاً برق یمانی
کنایه از جنوبی
کنایه از نوعی شمشیر
از مردم یمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یمین
تصویر یمین
راست، طرف راست، دست راست انسان، قسم، سوگند
یمین غموس: سوگند دروغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یمینی
تصویر یمینی
نسبت اجدادی است، عقیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یمین لشکر
تصویر یمین لشکر
دشنک
فرهنگ لغت هوشیار
دست راست پادشاهی لقبی است که در آل فارس یمین الملک ملک الخواص فخر الدوله و الدین... . (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
دست راست دولت لقبی است که ببعض پادشاهان از جمله محمود غزنویداده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یمین
تصویر یمین
سوی راست، ایمن و امان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یموود
تصویر یموود
نرم و نازک، جنبان، لرزان
فرهنگ لغت هوشیار
خواهد مرد: می میرد می میرد خواهد مرد: آتشی کو باد دارد در بروت هم یکی بادی بر او خواند یموت. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یمنی
تصویر یمنی
ساخته یمن، یکی ازمردم یمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یمنه
تصویر یمنه
سوی راست دست راست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یمن
تصویر یمن
نیکبختی، خجستگی، مبارکی، شگون، خیر و برکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یمکن
تصویر یمکن
ممکن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یمسو
تصویر یمسو
باروت تفنگ را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یمخور
تصویر یمخور
دراز بالا، گردن دراز: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یمانیه
تصویر یمانیه
جو سرخ، زن یمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یمانی
تصویر یمانی
اهل یمن
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی بنگرید به یامان نوعی باداست که اگر بیایدیا کسی بدان مبتلا گردد مایه مرگ او میشود منسوب به یمن یمنی. متعلق به یمن سخته دریمن: یکی زرنام ملک بر نبشته دگر آهن آب داده یمانی. (دقیقی)، از مردم یمن اهل یمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یمام
تصویر یمام
کبوتر چاهی کبوتر دشتی بوتیمار، آهنگ (قصد) کبوتر دشتی، آهنگ قصد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یمین
تصویر یمین
((یَ))
سمت راست، سوگند، قسم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یمن ناصیت
تصویر یمن ناصیت
((~. ص یَ))
خوش اقبالی، صداقت، بی گناهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یمن
تصویر یمن
((یُ مْ))
خیر و برکت، خجستگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یمام
تصویر یمام
((یَ))
کبوتر دشتی، کبوتر صحرایی، اراده، قصد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یمین غموس
تصویر یمین غموس
سوگند دروغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آسیمن
تصویر آسیمن
(دخترانه)
سیمین، نقره فام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آسیم
تصویر آسیم
(پسرانه)
استاد بزرگ مرتبه واستاد عظیم الشأن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خداکریم
تصویر خداکریم
(پسرانه)
خدا (فارسی) + مراد (عربی) نام یکی از سرداران کریمخان زند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تایماز
تصویر تایماز
(پسرانه)
بی نظیر، بی همتا، خطاناپذیر
فرهنگ نامهای ایرانی