- یلوجه(یَلْ وِ)
دهی است از دهستان خانندبیل بخش مرکزی شهرستان خلخال، واقع در 10هزارگزی باختری هروآباد، با 197 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
معنی یلوجه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(قَ لَ یَ)
لغت نامه دهخدا
ده بزرگی است نزدیک انبار بغداد. سمعانی آرد: من ضبط آن را چنین دیدم و نمیدانم که نویسندۀ آن خطا کرده یا درست آورده است. (از انساب سمعانی) (لباب الانساب)
(فَلْ لو جَ)
لغت نامه دهخدا
ده که به سواد باشد. (منتهی الارب) ، زمین صالح زراعت. ج، فلالیج. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
(کُ جِ لِ صِ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر است و 297 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(گُ جَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 15500گزی شمال خاوری قره آغاج و 29هزارگزی جنوب راه شوسۀ مراغه به میانه. هوای آن معتدل و دارای 67تن سکنه است. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و بزرک است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. در دو محل به فاصله هزارگزی به نام گلوجۀ بالا و پائین مشهور و سکنۀ گلوجۀ پائین 26 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(یِ لَ شُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان خالصۀ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 14000گزی باختر کرمانشاه و 4000گزی جنوب باختری باباخان، با 175 تن سکنه. آب آن از چشمه است و تابستان ازطریق باباخان اتومبیل می توان برد. در دو محل به فاصله دوهزارگزی واقع به علیا و سفلی مشهور است. سکنۀعلیا 60 نفر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
(جَ / جِ)
لغت نامه دهخدا
قطره اعم از قطرۀ آب و خون و امثال آن. (از برهان) (از ناظم الاطباء). در فرهنگ دساتیر به معنی قطره آمده که در برابر دریاست. (انجمن آرا) (آنندراج)
