دهی است از دهستان زیلائی بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز. دارای 200 تن سکنه است. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات. شغل اهالی کارگر شرکت نفت، زراعت و گله داری. صنایع دستی قالیچه بافی. راه آن مالرو است و آثار خرابه های قدیمی باقی است. ساکنین از طایفۀ هفت لنگ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان زیلائی بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز. دارای 200 تن سکنه است. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات. شغل اهالی کارگر شرکت نفت، زراعت و گله داری. صنایع دستی قالیچه بافی. راه آن مالرو است و آثار خرابه های قدیمی باقی است. ساکنین از طایفۀ هفت لنگ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان هرم و کاریان بخش جویم، شهرستان لار. واقع در 36 هزارگزی جنوب باختری جویم و دامنۀ کوه الهر. دامنه گرمسیر و مالاریائی دارای 382 تن سکنه. فارسی محلی زبان. آب آن از چاه و محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت و راه آن فرعی است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی از دهستان هرم و کاریان بخش جویم، شهرستان لار. واقع در 36 هزارگزی جنوب باختری جویم و دامنۀ کوه الهر. دامنه گرمسیر و مالاریائی دارای 382 تن سکنه. فارسی محلی زبان. آب آن از چاه و محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت و راه آن فرعی است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از دهستان اسفندآباد، بخش قروه، شهرستان سنندج. سکنه آن 1730 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، انگور، حبوب و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان اسفندآباد، بخش قروه، شهرستان سنندج. سکنه آن 1730 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، انگور، حبوب و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل که در 40000گزی جنوب بابل واقع شده است. هوای آن سرد و دارای 105 تن سکنه است. آب آنجا ازچشمه تأمین میشود. محصول آن لبنیات و شغل اهالی گله داری و راه آن مالرو است. ساکنان آن در زمستان به قشلاق بندپی میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل که در 40000گزی جنوب بابل واقع شده است. هوای آن سرد و دارای 105 تن سکنه است. آب آنجا ازچشمه تأمین میشود. محصول آن لبنیات و شغل اهالی گله داری و راه آن مالرو است. ساکنان آن در زمستان به قشلاق بندپی میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
نام شهری و ولایتی است به ترکستان. (انجمن آرا) (آنندراج). کلوران و قراقرم سرزمینهایی بود که چنگیز و اولاد او در آنجا فرمانروایی داشتند. (از تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 58 و 61). و رجوع به حبیب السیر شود
نام شهری و ولایتی است به ترکستان. (انجمن آرا) (آنندراج). کلوران و قراقرم سرزمینهایی بود که چنگیز و اولاد او در آنجا فرمانروایی داشتند. (از تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 58 و 61). و رجوع به حبیب السیر شود
دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند. واقع در 25 هزارگزی جنوب خاوری خوسف. این ده کوهستانی با آب و هوای معتدل و 143 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن پنبه و غلات و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. مردم محل این ده را خلیلان نیز می گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند. واقع در 25 هزارگزی جنوب خاوری خوسف. این ده کوهستانی با آب و هوای معتدل و 143 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن پنبه و غلات و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. مردم محل این ده را خلیلان نیز می گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان دشت سر، بخش مرکزی شهرستان آمل. سکنۀ آن 110 تن. آب آن از نهر گرمرود و محصول آن لبنیات است. در تابستان تعدادی از سکنه به ییلاقات چلاو میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از دهستان دشت سر، بخش مرکزی شهرستان آمل. سکنۀ آن 110 تن. آب آن از نهر گرمرود و محصول آن لبنیات است. در تابستان تعدادی از سکنه به ییلاقات چلاو میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
ابری که مانند سیل آب میریزد. (ناظم الاطباء). آنچه مانند سیل آب ریزد. بسیارآب: سگ دیوانه پاسبانم شد خوابم از چشم سیل ران برخاست. خاقانی. طوفان شود آشکار کز خون شمشیر تو سیل ران ببینم. خاقانی. در ماتم تو گشت مرا چشم سیل ران مانند دیدۀ گهر و چشمۀسنان. درویش واله هروی (از آنندراج)
ابری که مانند سیل آب میریزد. (ناظم الاطباء). آنچه مانند سیل آب ریزد. بسیارآب: سگ دیوانه پاسبانم شد خوابم از چشم سیل ران برخاست. خاقانی. طوفان شود آشکار کز خون شمشیر تو سیل ران ببینم. خاقانی. در ماتم تو گشت مرا چشم سیل ران مانند دیدۀ گهر و چشمۀسنان. درویش واله هروی (از آنندراج)
دو کوه است در راه مکه. (منتهی الارب). شارح تاج العروس آرد: الصواب جبلان من جبال الرمل المعترض بطریق مکه. (تاج العروس). تثنیه اغر و آن نام دو کوه است از جبال رمل. (از معجم البلدان) : و قد قطعنا الرمل غیر جبلین جبلی زرود و کذا الاغرین. راجز (از معجم البلدان)
دو کوه است در راه مکه. (منتهی الارب). شارح تاج العروس آرد: الصواب جبلان من جبال الرمل المعترض بطریق مکه. (تاج العروس). تثنیه اغر و آن نام دو کوه است از جبال رمل. (از معجم البلدان) : و قد قطعنا الرمل غیر جبلین جبلی زرود و کذا الاغرین. راجز (از معجم البلدان)
اسب اصیل، 0 اسبی که بهنگام رفتن پای پس راکوتاه تر از پای دیگرگذارد 0 توضیح مولف برهان این کمله را بوزن مکران وظاهرا بضم اول دانسته است ولی رشیدی بفتح نوشته است، 0 رنگ اسب میان زرد و بور
اسب اصیل، 0 اسبی که بهنگام رفتن پای پس راکوتاه تر از پای دیگرگذارد 0 توضیح مولف برهان این کمله را بوزن مکران وظاهرا بضم اول دانسته است ولی رشیدی بفتح نوشته است، 0 رنگ اسب میان زرد و بور