- یقظ
- بیدار
معنی یقظ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیداری، بیدار بودن، هوشیار بودن
بیداری
بیداری
بیدار، هوشیار: زن
بیدار کردن، بیدار نمودن
بیدار شدن، بیداری، هوشیار شدن، هوشیاری
گریبان
آن بخش از لباس که دور گردن قرار دارد، گریبان
گرمای تابستان
ترکی گریپان گریبان نوژه
گریبان، یخه
بسیار گرم شدن
بیدار، هوشیار: مرد -1 بیدار، مقابل نائم، هوشیار
بیدار، هوشیار
پیه خرما، پنبه سپید
جمع تیقظ
بیدارشونده از خواب، بیدار و هوشیار
خروس، جنس نر از مرغ خانگی، دیک، خروچ، خروه، خره
جمع متیقظ در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
بیدار شونده، بیدار هشیار بیدار شونده از خواب، هوشیار شونده، آگاه: ... و آنرا که بر ما گماری متبصری بیدار و متیقظی هشیار و حافظی بطبع صلاح جوی باشد، جمع متیقظین