جدول جو
جدول جو

معنی یفوع - جستجوی لغت در جدول جو

یفوع
(یُ)
جمع واژۀ یفع. (ناظم الاطباء) ، جاهای بلند. (آنندراج) (منتهی الارب). رجوع به یفع شود
لغت نامه دهخدا
یفوع
جای بلند
تصویری از یفوع
تصویر یفوع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یفاع
تصویر یفاع
تل، پشته، زمین بلند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یتوع
تصویر یتوع
هر گیاهی که ساقۀ آن شیر داشته باشد از قبیل مازریون، ماهودانه و امثال آن ها، گیاه شیردار
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
برآمدن برکوه، گوالیدن و نزدیک بلوغ رسیدن و دارای بیست سال شدن کودک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یَ فا / یَفْ فا)
پشته و زمین بلند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). جای بلند. (دهار). زمین بلند. (مهذب الاسماء) (غیاث). فراز. (نصاب الصبیان). تل. ربوه. آنچه بلند باشد از زمین. (یادداشت مؤلف) : اجناس وحوش و طیوردر حضیض و یفاع او قرار گرفته. (سندبادنامه ص 120). در بدو ایفاع به یفاع معالی رسیده. (ترجمه تاریخ یمینی ص 397). اعلام علم و ادب به یفاع قدر علمای آن دیار مرتفع و منشور. (المعجم فی معاییر اشعار العجم)
لغت نامه دهخدا
(کَج ج)
به معنی ینع است. (ناظم الاطباء). به جای رسیدن میوه. (تاج المصادر بیهقی). رسیدن ثمر و هنگام درودن رسیدن. (آنندراج). و رجوع به ینع شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
یسوع. عیسی (ع). (یادداشت مؤلف) : سرانجیل یشوع مسیح پسر خدا. (ترجمه دیاتسارون ص 16). رجوع به یسوع و عیسی شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
به لاتین ژادوس و زدوا گویند و اوپسر یوناتان است از قبیلۀ لاوی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(یَ تو / یَتْ تو)
هر گیاه و یاتره ای که هنگام بریدن از آن شیری سپید پالاید. ج، یتوعات. (ناظم الاطباء). هر گیاه و تره که وقت بریدن از آن شیر برآید و شیر آن مدر است و محرق و مقطع و موی را بریزاند و اگر برگ یا تخم آن را در آب ایستاده اندازند ماهی مست شده بر آب آید و جمیع یتوعات در غایت گرمی و خشکی است و اکثر آن در مرتبۀ چهارم لهذا استعمال آن فقط در خارج اندام جائز داشته اند و خوردن آن بی مصلح جایز نیست و چون بر غیر وجه مستعمل شود بکشد. (از آنندراج). و مشهور از آن هفت است: شبرم، لاغیه، عرطنیثا، ماهودانه، مازریون، فلجلشت و عشر. ج، یتوعات. (از اقرب الموارد). هر درخت که شیردار باشد مثل زقوم و انجیر و عشر. (از غیاث اللغات). یتوع را اجناس بسیار است و او را چنین گفتند که هفت گونه است همه گرم و خشک، مسهل و قی آور و محرق و او مازریون است و عشر و دیودار و لاغیه و شبرم و شیر انجیر و تریاق نبطی و دگر ماهودانه. (الابنیه عن حقایق الادویه). چون طبیبان یتوع مطلق گویندمراد لاغیه است و او سالمترین یتوعات بود، با اینکه او نیز خالی از خطر نباشد چه شیر و تخم و برگ جملۀ یتوعات زهر و کشنده است. (از بحر الجواهر). یتوعات هفت نوع است: مازریون، عشر، سرزیوان، صفریج، یوماملون (و آن شبرم است) جلندا، سرمادریج و شیرهاعات. (نزهه القلوب). یتوعات هفت است: عشر، شبرم، لاغیه، عرطنیثا، ماهودانه، مازریون، بنطافیلون. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
مرد بسیارسود. (منتهی الارب) (آنندراج). کثیرالنفع. (اقرب الموارد). ج، نفع
لغت نامه دهخدا
(شَ)
ناقه شفوع، ماده شتری که در یک دوشیدن دو شیردوشه را پر کند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اشتری که دو جای باید شیرش را از بسیاری. ج، شفع. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ترس و هول و خوف. (ناظم الاطباء). ترس و بیم، لغت ردی است. (منتهی الارب) (آنندراج). هراس. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ینوع
تصویر ینوع
سرخی خون
فرهنگ لغت هوشیار
پشته زمین بلند زمین بلند پشته: اعلام علم و ادب به یفاع قدرعلما آن دیار مرتفع و منشور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یتوع
تصویر یتوع
شیرابه دار گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفوع
تصویر دفوع
پس زننده، پاکو بند ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یفع
تصویر یفع
پشته، کودک بالیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یفاع
تصویر یفاع
((یَ))
زمین بلند، پشته
فرهنگ فارسی معین