جدول جو
جدول جو

معنی یفعان - جستجوی لغت در جدول جو

یفعان
(یُ)
جمع واژۀ یافع. (منتهی الارب) (تاج العروس) (ناظم الاطباء). رجوع به یافع شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ضَ)
ثمر سعدان است. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(تَ کَیْ یُ)
نزدیک گردانیدن چیزی به چیزی: رفعت الامر الی السلطان، ای قربته. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و منه قولهم: رفعته الی السلطان رفعاناً، ای قربته وقوله تعالی: فرش مرفوعه (قرآن 34/56) ، یعنی نزدیک گردانیده شده برای ایشان یا بعض آن فوق بعضی یا مرادزنان مکرمات است. (منتهی الارب). رجوع به رفع شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
رجل ٌ صفعان، مرد سیلی زننده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
جمع واژۀ وفعه. (منتهی الارب). رجوع به وفعه شود، جمع واژۀ وفع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به وفع شود
لغت نامه دهخدا
(یَ دَ)
وادیی است و در آن مسجدی است نبی صلوهاﷲ علیه را به لشکرگاه هوازن روز حنین. (یادداشت مؤلف). جایی در وادی نخله ودر آنجا حضرت نبوی مسجدی دارد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
گرگسیر از گیاهان گیاهی است از رده نهانزاد ان آوندی جزو راسته پای گرگیان که در نواحی گرم میروید و بعنوان زینت در گلخانه ها نیز نگهداری میشود. شکل ظاهر یش کاملا شبیه گیاه پنجه گرگ است ولی دستگاه زایشی آن اختلاف دارد زیرا در انتهای ساقه های زایای آن سنبله های هاگدان بر دو نوع است. بعضی ها دارای هاگدانهای کوچکتر بنام میکرسپورانژ و برخی دارای هاگدانهای بزرگتر بنام ماکرسپورانژ هستند. اولی سلولهای نرو دومی سلولهای ماده را بوجود میاورد و از آمیزش آنها جنینی تشکیل میشود که گیاه جدید را تولید میکند
فرهنگ لغت هوشیار