جدول جو
جدول جو

معنی یغام - جستجوی لغت در جدول جو

یغام
بیابانی
تصویری از یغام
تصویر یغام
فرهنگ لغت هوشیار
یغام
((یَ))
غول بیابانی
تصویری از یغام
تصویر یغام
فرهنگ فارسی معین
یغام
غول، غول بیابانی
تصویری از یغام
تصویر یغام
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مراسله، آنچه از گفتار بکسی گویند که رفته بدیگری از جانب گوینده رساند، پیام رسالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیغام
تصویر پیغام
سخن یا مطلبی که از طرف کسی برای کس دیگر فرستاده شود، برای مثال از هرچه می رود سخن دوست خوش تر است / پیغام آشنا نفس روح پرور است (سعدی۲ - ۳۳۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیغام
تصویر پیغام
((پِ))
خبر، پیام، مژده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دغام
تصویر دغام
گلو درد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یغما
تصویر یغما
(دخترانه)
غارت، تاراج، غنیمت، نام شهری در ترکستآنکه مردمان زیبا و صاحب جمال دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رغام
تصویر رغام
خاک ریگدار خاک، خاک نرم، ریگ آمیخته بخاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثغام
تصویر ثغام
درمنه درمنه سپید از گیاهان شادزد گونه خار است جاورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طغام
تصویر طغام
اشخاص فرومایه، اوباش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یمام
تصویر یمام
کبوتر صحرایی، کبوتر دشتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رغام
تصویر رغام
خاک، خاک نرم، ریگ آمیخته با خاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نغام
تصویر نغام
نفام، تیره رنگ، سیه فام، زشت و زبون، ناخوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طغام
تصویر طغام
ناکس و فرومایه از مردم، فرومایگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فغام
تصویر فغام
بوسه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است لگام خیو شتر لگام لجام: و همان ساعت آواز لغام و جرس اشتران بر آمد
فرهنگ لغت هوشیار
زشت و ناخوش: چون صورت و کار دیو را دیدی بگذار طریقت نغامش را. (ناصر خسرو. 23)، تیره رنگ سیه فام. نغام گردیدن (گشتن)، زشت و ناخوش شدن، تیره رنگ شدن سیه فام شدن: بخیزد یکی تند گرد از میان که روی اندران گرد گردد نغام. (دقیقی. لفا. اق. 337)
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی تاراج، نام شهری در ترکستان -1 غارت تاراج، نام شهری در ترکستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یمام
تصویر یمام
کبوتر چاهی کبوتر دشتی بوتیمار، آهنگ (قصد) کبوتر دشتی، آهنگ قصد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رغام
تصویر رغام
((رَ))
خاک، خاک نرم، ریگ آمیخته به خاک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لغام
تصویر لغام
((لُ))
لگام، دهنه اسب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نغام
تصویر نغام
((نَ))
ذرات گرد و غبار پراکنده در هوا، زشت و ناخوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یغما
تصویر یغما
((یَ))
تاراج، غارت، چپاول، نام شهری در ترکستان که زیبارویان آن معروف بودند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یمام
تصویر یمام
((یَ))
کبوتر دشتی، کبوتر صحرایی، اراده، قصد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لغام
تصویر لغام
لگام، دهانۀ اسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یغما
تصویر یغما
چپاول، تاراج، غارت، برای مثال ایا ستارۀ خوبان خلّخ و یغما / به دلبری دل ما را همی زنی «یغما» (امیرمعزی - ۱۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یام
تصویر یام
در دورۀ ایلخانان، اسب چاپار، اسب یدکی که در هر یک از منزل های بین راه نگه دارند تا قاصد و پیک به محض رسیدن به آن منزل اسب خود را بگذارد و بر آن سوار شود، ایستگاه پیک ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یام
تصویر یام
اسب چاپار، اسب یدکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یام
تصویر یام
اسب قاصد، پیک، جایی که اسب پیک را با اسب تازه نفس عوض می کردند
فرهنگ فارسی معین
عمل پیغامبر. ابلاغ پیغام رسالت رساندن پیام، ابلاغ پیغام خدای بخلق نبوت
فرهنگ لغت هوشیار
فرزند پیغامر فرزند رسول، جمع پیغامبر بچگان: پیغامبر بچگان را بدین بوته ها پالایند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیغامبر
تصویر پیغامبر
فرستاده خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیغامات
تصویر پیغامات
پیغام ها نادرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیغام گفتن
تصویر پیغام گفتن
پیغام رسانیدن پیام بردن: ای باد بی آرام ما با گل بگو پیغام ما
فرهنگ لغت هوشیار