جدول جو
جدول جو

معنی یعفوریه - جستجوی لغت در جدول جو

یعفوریه
(یَ ری یَ)
صنفی از فرقۀ غالیۀ منسوب به محمد بن یعفور. (مفاتیح). از فرق شیعۀ امامیه، معاصرین ابومحمد هشام بن حکم. (از خاندان نوبختی ص 267). و رجوع به مقالات اشعری ص 49 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فوریه
تصویر فوریه
ماه دوم سال میلادی، پس از ژانویه و پیش از مارس
فرهنگ فارسی عمید
(صُ ری یَ)
نوعی گیاه است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
آهوبره. گوزن بچه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آهوبره که اندک مایه قوت گرفته باشد. (دهار) (از مهذب الاسماء). آهوبچۀ میان خشف ورشا. ج، یعافیر. (یادداشت مؤلف) ، آواز، جنبش، پاره ای از شب. ج، یعافیر. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یُ)
آهوی خاکسترگون یا عام است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یُ رَ)
از طایفۀ نصار منشعب است از قبیلۀ بنی کعب در خوزستان. در جغرافیای سیاسی کیهان آمده است: ’طایفۀ نصار منقسم به عشایر مختلف می شود، از آن جمله است یعوره و مفالی که در جزیرهالخضر و گسبه و کنار خلیج بوشهر زندگانی می کنند’. (ص 91)
لغت نامه دهخدا
(فِ یِ)
دومین ماه سال فرنگی برابر دهۀدوم و سوم بهمن و دهۀ اول اسفند. (فرهنگ فارسی معین). پیش از مارس و پس از ژانویه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَ رَ)
بازار کاسد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) ، زمین که علف آن را خورانیده باشند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
(یَ رَ)
درختی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(طَ ری یَ)
ظرف توگود. (دزی). رجوع به طیفور شود: فاتی علی الزله، و رفع الطیفوریه فازعهً. (معجم الادباء مارگلیوث ج 1 ص 400)
لغت نامه دهخدا
(صَفْ فو ری یَ)
نام قریۀ بزرگی است در قضای ناصره از سنجاق عکا تابع ولایت بیروت از فلسطین. در 5000گزی شمال غربی ناصره و 12000گزی جنوب شرقی عکا واقع است. (از قاموس الاعلام ترکی). شهری است از نواحی اردن به شام قرب طبریه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ یَ)
جمع واژۀ عفریه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عفریه و عفریت شود
لغت نامه دهخدا
(عَمْ مو یَ)
شهرکی است در ساحل نهر عاصی، در بین فامیه و شیزر. (از معجم البلدان). شهری است در خاک روم که ابن خلدون در بحث جغرافیایی خود، آن را در شمال بخش پنجم اقلیم پنجم یاد کرده. و نام این شهررا به عموریه بنت الروم بن الیفزبن سام بن نوح نسبت داده اند. شهر عموریه را معتصم خلیفۀ عباسی در سال 223ه.ق. با شهر انقره فتح کرد و آن از اعظم فتوحات اسلام بشمار می رود. و در این سفر ابوتمام همراه خلیفه بود و بمناسبت این فتح قصیدۀ مشهور خود را بمطلع:
السیف أصدق انباءً من الکتب
فی حده الحد بین الجد و اللعب
سرایید. و گویند خلیفه ابوتمام را سی هزار درهم بخاطر این قصیده بخشید. و چون به این بیت رسید که می گوید:
رمی بک اﷲ یرجیها فهدمها
ولو رمی بک غیراﷲ لم تصب
معتصم گفت: ’دنّرت دراهمک’، یعنی درهمهای خود را به دینار تبدیل کردی، و سی هزار دینار به وی بخشید. رجوع به تجارب السلف نخجوانی چ عباس اقبال صص 174- 175 و فهرست ترجمه مقدمۀ ابن خلدون شود:
ز عموریه مادرش را بخواند (اسکندر)
چو آمد سخنهای دارا براند.
فردوسی.
افریقیه صطبل ستوران بارگیر
عموریه گریزگه باز بازدار.
منوچهری.
من گفته شعری مشتهر، در تهنیت وندر ظفر
از ((سیف أصدق)) راست تر در فتح آن عموریه.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(زَ)
نوعی جامه. نوعی پارچۀ ابریشمی:... و از وی (استرآباد) جامه های بسیار خیزد از ابریشم، چون مبرم و زعفوری گوناگون. (حدود العالم چ دانشگاه ص 144)
لغت نامه دهخدا
(یَ بی یَ)
نامی است که در ایران به بعقوبه دهند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(یَ بی یَ)
از فرق غلات شیعه، اصحاب محمد بن یعقوب، گویا همان فرقۀ غمامیه اند که می گفتند امیرالمؤمنین علی در میان ابر به دنیا می آید. (خاندان نوبختی ص 267). اصحاب محمد بن یعقوب باشند و آن فرقه ای از فرق هشتگانه غالیه است و گویند علی هرگاه در میان ابر به دنیا آید. (بیان الادیان)
فرقه ای از نصاری، آل یعقوب الرادعی و آنان قایل به اتحاد لاهوت و ناسوت باشند. (از تاج العروس). فرقه ای از مسیحیان، پیروان یعقوب باراده اسقف انطاکیه در سدۀ ششم میلادی در شام و بین النهرین، و معتقدبودند که مسیح حاصل ترکیب و اتحاد طبیعت ناسوت و لاهوت است و ارامنه یعاقبه گویند و خود از این فرقه اند. برخلاف نسطوریان که در فارس تقدم داشتند مسیح را میان دو طبیعت یکی الهی و دیگری بشری تشخیص می کردند. (یادداشت مؤلف). طایفه ای از نصاری، منسوبند به یعقوب حکیم و بعضی از ایشان گویند عیسی پسر خدا بود و بعضی گویند باری تعالی ذواقانیم ثلاثه است: وجود و علم و حیات، و این اقانیم نه زاید بر ذات و نه نفس ذاتند. بعضی گویند المسیح هو الله و بعضی گویند لاهوت به ناسوت ظاهر شد و بعضی معقول به محسوس. (از نفائس الفنون)
نامی است که در انگلیس پس از انقلاب 1688 میلادی به هواخواهان ژاک دوم و سلسلۀ استوارت داده شد. (یادداشت مؤلف)
نام فرقه ای از خوارج، پیروان یعقوب بن علی کرخی. (یادداشت مؤلف). زیدیه. پیروان یعقوب بن علی کوفی که ابوبکر و عمر راولی خود می شمردند ولی از آن کسانی هم که از این دو خلیفه تبری داشتند تبری نمی جستند و منکر رجعت اموات بودند و از معتقدین به این عقیده نفرت می ورزیدند. رجوع به خاندان نوبختی ص 267 و مآخذ مندرج در آن شود
لغت نامه دهخدا
(یَ بی یَ)
دینار یعقوبیه، نام نوعی سکه. دینارهای ضرب ابویعقوب بن یوسف بن عبدالمؤمن است که در دیار مغرب رایج بوده است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(ری یَ / یِ)
نوعی از اسپرغم است. (تذکرۀ ضریر انطاکی). ریحان الکافور، و نزد بعضی کافوریه اسم اقحوان است. رجوع به کافوری شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ابن عبدالرحمان، از بنی یعفور در صنعا و یمن (248-259 هجری قمری). (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عفاریه
تصویر عفاریه
پلید فرومایه: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعفریه
تصویر جعفریه
جعفریان که در روش و کیش از رهنمود جعفر صادق (ع) پیروی می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عفریه
تصویر عفریه
نیرو مند و زیرک، پلید و بد مرد
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی دویمین ماه سال فرنگی دومین ماه سال فرنگی برابر دهه دوم و سوم بهمن و دهه اول اسفند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یعفور
تصویر یعفور
غزال، آهو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوریه
تصویر فوریه
((فِ وْ یِ))
دومین ماه سال فرنگی برابر با دهه دوم و سوم بهمن و دهه اول اسفند
فرهنگ فارسی معین