جدول جو
جدول جو

معنی یشموت - جستجوی لغت در جدول جو

یشموت
(یَ)
یشمت. پسر هلاکوخان مغول که به فرمان پدر مأمور فتح میافارقین و شکست الملک الکامل ایوبی مدافع رشید آن بود و سرانجام آنجا را گشود و الکامل را کشت. (از تاریخ مغول ص 192 و 196). و رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 39 و فهرست حبیب السیر و تاریخ گزیده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ)
مرادف نون یعنی حوتی است که زمین هفتم بر پشت آن است و چنانکه در المزهر و روح البیان آمده است آن را لوتیاء نیز نامند و معلوم است که میان آن و زحل که در فلک هفتم است فاصله بسیار بعید باشد. شهاب خفاجی در حاشیه ای که بر بیضاوی نوشته در اول سورۀ نون گوید: یهموت به فتح یاء است و آنچه شهرت یافته که به باء است غلط است و در روح البیان نیز همین معنی آمده است. (از حاشیۀ ابن خلدون ص 2)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نام ایل و طایفه ای است از ترکمانان در مشرق دریای مازندران، چنان که کوکلان. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ابن المزرع بن موسی بن کیار، مکنی به ابوعبدالله. از ادبا بود. (یادداشت مؤلف). یکی از مشاهیر ادبا و خود خواهرزادۀ جاحظ مشهور می باشد و در سنۀ 304 هجری قمری درگذشته است. (از قاموس الاعلام ترکی). یموت بن مزرع ادیب در سال 304 هجری قمری درگذشت. (از فهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
خواهد مرد: می میرد می میرد خواهد مرد: آتشی کو باد دارد در بروت هم یکی بادی بر او خواند یموت. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار