جدول جو
جدول جو

معنی یسروع - جستجوی لغت در جدول جو

یسروع
(یُ)
اسروع. (یادداشت مؤلف) (منتهی الارب). کرمی که در میان تره بود. ج، یساریع. (مهذب الاسماء). کرمی است در ریگ که تن سپید و سر سرخ دارد و انگشت خضاب کردۀ سرانگشت را عرب بدان تشبیه کند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به اسروع شود
لغت نامه دهخدا
یسروع
کرمینه
تصویری از یسروع
تصویر یسروع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُ)
کرمکی است سپید و سرخ سر که در ریگ و وادی ظبی یافت میشود و انگشتان زنان را در لطافت و نازکی بدان تشبیه کنند. کرمی سرخ که میان سبزیها و تره هاست و بعضی گفته اند در میان ریگ باشد و در طب بکار می برده اند. کرم که در ریگ بود. (مهذب الاسماء). کرم تره. اسروع کرمی است که در سبزه زار و ریگزار میباشد، ضماد او عصب مقطوع را در ساعت التیام دهد. (تحفۀ حکیم مؤمن). ج، اساریع.
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ترس و هول و خوف. (ناظم الاطباء). ترس و بیم، لغت ردی است. (منتهی الارب) (آنندراج). هراس. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسروع
تصویر اسروع
رزبنک، لارو
فرهنگ لغت هوشیار