جدول جو
جدول جو

معنی یسراً - جستجوی لغت در جدول جو

یسراً
(شُ دَ)
به آسانی و به سهولت. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ بَ تَ)
قهراً. جبراً. به ناچار. به ناخواست به ناخواه. به زور. به ستم: قلعۀ شاه دز را... در حصار گرفت و لشکرها بر مدار آن بداشتند به یک دو روز آن حصن را قهراً و قسراً بگشادند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو بَ / بِ کَ دَ)
به طرف چپ و به سوی چپ. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو حَ / حِ خوا / خا دَ)
طرف دست چپ. گویند: قعد یسرهً، یعنی طرف دست چپ نشست. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یَ سَ)
دستها و پاهای سبک. (منتهی الارب) (آنندراج). دستها و پایهای جلد و چالاک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا