جدول جو
جدول جو

معنی یزیدی - جستجوی لغت در جدول جو

یزیدی
هر یک از پیروان فرقۀ یزیدیه
تصویری از یزیدی
تصویر یزیدی
فرهنگ فارسی عمید
یزیدی(یَ)
منسوب به یزید. (ناظم الاطباء). رجوع به یزید بن معاویه شود
لغت نامه دهخدا
یزیدی(یَ)
ابراهیم بن یحیی بن مبارک، مکنی به ابواسحاق و معروف به یزیدی، از ادبای اوایل قرن سوم و از تلامذۀ اصمعی بود. از آثار اوست: 1- ناء الکعبه و اخبارها. 2- ما اتفق لفظه و اختلف معناه. 3- مصادر القرآن. ابراهیم به سال 225 هجری قمری درگذشت. (از ریحانهالادب ج 4 ص 336). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
علی بن احمد بن سعید یزیدی، حافظ معروف به ابن حزم اندلسی، صاحب تصنیفات بسیار و معروف به ود و به مذهب ظاهریه تمایل داشت. (از لباب الانساب). و رجوع به ابن حزم شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

فرقه ای در کردستان عراق که برای شیطان مقامی بالا قائلند و عقاید خود را پنهان می کنند
فرهنگ فارسی عمید
(یَ)
یحیی بن مبارک بن مغیره عدوی، مکنی به ابومحمد، یکی از بزرگان و علما و ادبابود و در علم قرائت و علم نحو ید طولی داشت و در قرائت تلمیذ ابوعمره بن العلا و خلف وی بود و بعد از استاد خود در بصره امام القراء گشت و بعداً به بغداد منتقل گردید و به سمت مربی گری اولاد یزید بن منصور الحمیری که دائی مهدی خلیفۀ عباسی بود، نایل شد و از این رو ملقب به یزیدی گشت. بعد به هارون الرشید انتساب پیدا کرد و مربی مأمون شد. به تقلید ’نوادر’ معروف اصمعی در علم لغت کتاب النوادر را نوشت، در نحو هم ’کتاب المقصور والمدود’ را تألیف کرد و ’کتاب النقط والشکل’ هم از تألیفات اوست. (از قاموس الاعلام ترکی). یحیی بن مبارک بن مغیرۀ عدوی، قاری و نحوی و لغوی وشاعر معروف به یزیدی و مکنی به ابومحمد، از ادبا و علمای نامی قرن دوم هجرت بود. وی نحو را از کسایی و لغت و عروض را از خلیل بن احمد آموخت. از آثار اوست: 1- دیوان شعر مرتب. 2- المقصور و الممدود. 3- النقط و الشکل. 4- النوادر. 5- الوقف والابتداء. یحیی همراه مأمون به خراسان رفت و در سال 202 هجری قمری در مرو درگذشت. (از ریحانه الادب ج 4 صص 336- 337). نیز از آثار دیگر اوست: 1- مناقب بنی العباس. 2- مختصر النحو.. و رجوع به تاریخ ابن خلکان ج 2 ص 372 و لباب الانساب و اعلام زرکلی ذیل یحیی بن مبارک شود
لغت نامه دهخدا
(مُحَمْ مَ)
ابن ابی محمد یحیی بن المبارک یزیدی. اشهر افراد خاندان یزیدی است و جد او عبدالله یزیدی از علمای لغت و عربیت بود و محمد در خدمت مأمون و نیز معتصم بود و هنگامی که معتصم به مبیضۀ مصر رفت محمد با او بود و بدانجا وفات یافت. وی را دوازده پسر بوداحمد، عبدالله (عبدالله بیشتر به عبدوس مشهور است) ، عباس و این سه تن اوصیای پدر خویش بودند و جعفر و علی وحسن و فضل و حسین و عیسی و سلیمان و عبیدالله و یوسف. (از الفهرست ابن الندیم). و رجوع به یزیدیین شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
محمد بن عباس بن یحیی بن مبارک از ائمۀ نحو و ادب و نوادر اخبار عرب بود و تربیت اولاد مقتدر خلیفۀ عباسی (295- 320 هجری قمری) را به عهده داشت. از آثار اوست: 1- اخبار یزید بن معاویه یا اخبار یزیدیین. 2- مختصری در نحو. 3- مناقب بنی العباس. وی به سال 310 یا 313 هجری قمری درگذشت. (از ریحانه الادب ج 4 ص 336). و رجوع به مادۀ ابوعبدالله یزیدی... و قاموس الاعلام ترکی و لباب الانساب شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ یَ)
ابن احمد بن سعید بن حزم بن غالب بن صالح بن خلف بن سفیان بن یزید فارسی اندلسی قرطبی یزیدی. مشهور به ابن حزم و مکنی به ابومحمد. رجوع به ابن حزم و علی (ابن احمد...) شود
لغت نامه دهخدا
ابن محمد بن یحیی بن مبارک بن المغیره العدوی الیزیدی. از عم خود ابراهیم بن یحیی بن مبارک روایت دارد. (روضات الجنات، ذیل یحیی بن المبارک ص 775)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
ابن ابی محمد الیزیدی مکنی به ابوجعفر. حافظ ابوالقاسم بن عساکر در تاریخ دمشق گوید: احمد بن محمد بن یحیی بن المبارک بن المغیره ابوجعفر العدوی النحوی که پدر وی معروف به یزیدیست از ندماء مأمون بود وبا وی به دمشق شد و از آنجا بغزای روم رفت. وی از جد خویش ابومحمد یحیی و از ابوزید انصاری سماع دارد ومقری بود و دو برادر او عبیداﷲ بن محمد و فضل بن محمدو برادرزادۀ وی محمد بن العباس و محمد بن ابی محمد و عون بن محمد و کندی و محمد بن عبدالملک الزّیات از او روایت کنند. و او اندکی قبل از سال 260 هجری قمری وفات کرد. یاقوت گوید در کتاب ابوالفرج اصفهانی (یعنی اغانی) خواندم که گوید حدیث کرد ما را محمد بن العباس از پدر خویش و او از برادر خود ابوجعفر که روزی در قارا به خدمت مأمون شدم و او قصد غزو داشت و به خواندن این شعرها که در مدیح وی گفته بودم آغاز کردم:
یا قصر ذاالنخلات من بارا
انی حننت الیک من قارا
ابصرت اشجاراً علی نهر
فذکرت انهاراً و اشجارا
ﷲ ایّام نعمت بها
فی القفص احیاناً و فی بارا
اذ لا ازال ازور غانیه
الهو بهاو ازور خمّارا
لا استجیب لمن دعا لهدی
و اجیب شطّاراً و دعّارا
اعصی النصیح و کل ّ عاذله
و اطیع اوتاراً و مزمارا.
گوید در اینجا مأمون بخشم رفت و گفت من در برابر دشمن صف آراسته و مردمان را بغزو تشجیع کنم و تو نزهت بغداد را بیاد ایشان آری. گفتم ای امیرمؤمنان، الشی ٔ بتمامه. سپس خواندن گرفتم:
و صحوت بالمأمون من سکری
و رأیت خیر الأمر ما اختارا
و رأیت طاعته مودّیه
للفرض اعلاناً و اًسرارا
فخلعت ثوب الهزل من عنقی
و رضیت دارالجدّلی دارا
و ظللت معتصماً بطاعته
و جواره و کفی به جارا
ان حل ّ ارضاً فهی لی وطن
و اسیر عنها حیثما سارا.
پس یحیی بن اکثم گفت یا امیرالمؤمنین او گوید در اول در مستی و خسار بودم و پس آنرا ترک گفتم و از آن بازآمدم و طاعت خلیفۀ خود برگزیدم و دانستم که رشد در طاعت او باشد. و غضب مأمون فرونشست و خاموش گشت. و احمد بن یزیدی راست این بیت که در آن تمام حروف معجم را جمع کرده است:
و لقد شجتنی طفله برزت صحی
کالشمس خثمأالعظام بذی الغضا.
و ابوبکر زبیدی ذکر یزیدی آورده است و گوید او در علم اشرف و امثل افراد خاندان خویش است
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ حَمْ مَ)
یحیی بن المبارک العدوی یزیدی. پدر ابراهیم صاحب کتاب ما اتفق لفظه و اختلف معناه. و نیز پدر محمد یزیدی. لغوی و عالم بعربیت رئیس خاندان یزیدیین. او راست: کتاب النوادر و آنرا بنام جعفر بن یحیی کرده است. کتاب المقصور و الممدود. کتاب مختصر نحو و آنرا برای یکی از اولاد مأمون خلیفه نوشته است. (ابن الندیم). و رجوع به یزیدیین شود
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
ابن محمد بن ابی محمد یحیی بن المبارک العدوی الیزیدی. مکنی به ابوجعفر پیش از سال 260 هجری قمری وفات یافت. و او را دو پسر بود یکی موسوم به موسی و مکنی به ابوعیسی و دیگر مکنی به ابوموسی و آن دو از عم پدرشان ابراهیم بن ابی محمد آنچه را که ابراهیم از اصمعی و ابوزید شنیده بود روایت کرده اند. (ابن الندیم). و ابوعبیدالله محمد بن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است. و رجوع به یزیدیون و ابوموسی احمد... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ دِلْ لاه)
محمد بن العباس بن ابی محمد یحیی بن المبارک العدوی الیزیدی، از یزیدیین، نحوی لغوی و عالم بعربیّت، و از کتب او است: کتاب مختصر نحو، کتاب الخیل، کتاب مناقب بنی العباس، کتاب اخبارالیزیدیین، و او در پایان عمر معلّمی فرزندان مقتدر عباسی داشت و مدتی در این خدمت ببود و به سال 310هجری قمریدرگذشت، (ابن الندیم)، و رجوع به یزیدیین... شود
لغت نامه دهخدا
یزیدی. او راست: کتاب غریب القرآن. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ دِلْ لاه)
یزیدی، محمد بن عباس بن محمد ادیب نحوی، وی در آخر عمر معلّم اولاد مقتدر خلیفه بود، او راست: کتاب الخیل و کتاب مناقب بنی العباس، وفات وی به هشتاد ودوسالگی در 310 هجری قمری بوده است
لغت نامه دهخدا
(یَ)
محمد بن ابی محمد، مکنی به ابوعبدالله پسر یحیی بن مبارک، در لغت و قرائت و شعر سخت مهارت داشت و به همراهی معتصم خلیفه به مصر رفت و در همانجا درگذشت. قطعۀ زیر از اوست:
الهوی امر عجیب شأنه
تاره یأس و احیاناً رجا
لیس فیمن مات منه عجب
انما یعجب ممن قد نجا.
(از قاموس الاعلام ترکی ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ابن ابی محمدیحیی بن المبارک الیزیدی. یکی از ادبا و روات فضلا و شاعری مصنف. وی کتاب طبقات الشعراء را تصنیف کرد و عمر بن محمد بن سیف کاتب گوید: محمد بن عباس بن محمد بن ابی محمد از اشعار عم ّ خویش اسماعیل بر ما انشاد کرد:
کلما رابنی من الدهر ریب
فاتکالی علیک یا رب فیه
ان ّ من کان لیس یدری افی المح
بوب صنعٌ له او المکروه
لحری بان یفوض ما یع
جز عنه الی الذی یکفیه
الاله البر الذی هو فی الراء -
فه احنی من امه و ابیه
قعدت بی الذنوب استغفراللّ̍
ه مخلصاً و استوفیه
کم یوالی لها الکرامه والنع
مه من فضله و کم نعصیه.
(معجم الادباء چ مارگلیوث ج 2 صص 359-360). ابن الندیم گوید: او را پنجاه ورقه شعر است. و رجوع بالموشح ص 29 و 140 و 285 و الفهرست ابن الندیم و رجوع به یزیدیین شود
لغت نامه دهخدا
ابن یحیی (ابی محمد) بن مبار’ یزیدی. فاضل، ادیب، شاعر. او راست: کتاب طبقات الشعراء. (روضات الجنات ص 103)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
سلسلۀ شروان شاهیانند به اعتبار اینکه یزید نام یکی از نیاکان آنهاست. (یادداشت مؤلف). گویا مؤسس آن سلسله محمد بن یزید بود... به همین مناسبت خاقانی شروانشاهان را یزیدیان و آل یزید می خواند، چنانکه در مدح جلال الدین اخستان می گوید:
از گهر یزیدیان زاد علی شجاعتی
کز سر ذوالفقار او زاده قضای راستین.
ای ظلم تو مخرب ملک یزیدیان
لاف از علی مزن که یزید دوم تویی.
خاقانی.
علی ولی که به ملک یزیدیان قلمش
همان کند که به دین ذوالفقار نصرت یاب.
خاقانی.
ای چراغ یزیدیان که دلت
چون علی خیبر ستم بشکافت.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(یَ)
منسوب به شهر یزد. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (غیاث اللغات) ، نام پارچه ای که در شهر یزد میبافند. (ناظم الاطباء) : در وی بساط و شادروانها بافتندی و یزدیها و بالشها و مصلیها و بردیهای فندقی از جهت خلیفه بافتندی. (تاریخ بخارای نرشخی ص 24).
چو شد رایت گرد یزدی پدید
یل زوده از اصفهان هم رسید.
نظام قاری (دیوان ص 183).
فوطۀ یزدی به قاری بخش ای تاجر ز لطف
ور قماش مصر و هندستان نباشد گو مباش.
نظام قاری (دیوان ص 86).
معجر ز گرد یزدی مفکن ز پیشوازت
میترسم از نشستن بر دامن تو گردی.
نظام قاری (دیوان ص 108).
یکی میشدآهسته ایلچی براه
بدو کرد مدفون یزدی نگاه.
نظام قاری (دیوان ص 178).
ز دیبای ششتر ز یزدی قماش
که آوازه شان در عراق است فاش.
نظام قاری (دیوان ص 182)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ابن معاویه بن ابی سفیان، نام خلیفۀ دوم از خلفای اموی. (از ناظم الاطباء). دوم است از پادشاهان بنی امیه و مدت سلطنت او سه سال و شش ماه است. (منتهی الارب). یزید بن معاویه بن ابی سفیان (25- 64هجری قمری) معاویه او را در سال 56 هجری به ولایتعهدی برگزید و خلاصۀ داستان اینکه در این سال معاویه خواست تا مغیره بن شعبه را از حکومت کوفه عزل و سعید بن عاص را به جای او نصب کند. مغیره، آگاه شد و به شام نزد یزید رفت و گفت بزرگان اصحاب پیغمبر و اعیان قریش همه مردند و فرزندان آنان جای ایشان را گرفته اند. تو از همه آنان برتری، چرا معاویه برای تو از مردم بیعت نمی گیرد؟ یزید گفت پنداری که این کار درست شود؟ گفت آری. یزید به معاویه خبر برد. معاویه مغیره را طلبید و گفت این کار از چه کسی برمی آید گفت بیعت کوفه را من و بیعت بصره را زیاد تعهد می کنیم و چون این دو شهر بیعت کردند کسی مخالفت نخواهد کرد. معاویه گفت بر سر کار خود رو! مغیره پس از بازگشت به کوفه گروهی از هواخواهان آل امیه را طلبید و به آنان مالی فراوان داد و ایشان را به سرکردگی پسر خود نزد معاویه فرستاد تا از او بخواهند یزید را به ولیعهدی برگزیند. چون به شام رسیدند معاویه گفت در این کار شتاب مکنید و پسر مغیره را گفت پدرت دین این مردم را به چند خرید؟ گفت به سی هزار درهم ! گفت آسان خریده است. سرانجام بیعت یزید پایان یافت. چون معاویه درگذشت مردم همگی از یزید اطاعت کردند. الا چهارتن که بیعت او انکار نمودند: یکی امام حسین بن علی (ع) و سه تن دیگر: عبدالله بن زبیر و عبدالرحمان بن ابی بکر و عبدالله بن عمر (رض). این چهارتن در مدینه بودند. یزید به ولید بن عتبه نامه کرد که این چهارتن را بگیر تا با من بیعت کنند و اگر انکار نمایند همانجا بکش. حسین بن علی علیه السلام از بیعت یزید سرباز زد و به مکه و از آنجا به کوفه رفت و در کربلا شهیدشد. و این فاجعۀ بزرگ در نخستین سال خلافت یزید روی داد. سال شصت و سوم از هجرت مردم مدینه بر یزید شورش کردند و بنی امیه را از شهر راندند یزید مسلم بن عقبه را مأمور سرکوبی این شهر کرد و او مدینه را ویران و مردم شهر را قتل عام نمود. و این کشتار زشت در تاریخ اسلام به نام وقعۀ حره معروف است. رجوع به حره شود. در سال 64 مسلم بن عقبه را برای محاصرۀ عبدالله بن زبیر به مکه فرستاد و او منجنیق ها برآورد و کعبه را به آتش و سنگ بست. یزید در چهاردهم ربیع الاول سال 64 به سن 38 سالگی درگذشت. مادر او میسون دختر بجدل بن انیف کلبی است. وقتی که حضرت حسین و برادران و یارانش را به امر یزید شهید کردند و ابن زیاد سر آنان را برای یزید فرستاد، یزید نخست بسیار شاد شد، ولی بعد سخت پشیمان شد به سبب خشم و نفرتی که مردم نسبت به او پیدا کرده بودند. یزید شعر می گفت و از اشعار اوست:
آب هذا السهم فاکتنعا
و امرالنوم فامتنعا
راعیاً للنجم ارقبه
فاذا ماکوکب طلعا
حام حتی اننی لاری
انه بالغور قد وقعا
ولها بالماطرون اذا
اکل النمل الذی جمعا.
من حسین وقت و نااهلان یزید و شمر من
روزگارم جمله عاشورا و شروان کربلا.
خاقانی.
چشم و چراغ جهان آنکه بود چون یزید
دشمن بی آب او در دو جهان خاکسار.
خاقانی.
و رجوع به تاریخ اسلام ص 154 و 157 و تجارب السلف ص 65 تا 67 و تاریخ بلعمی شود.
- امثال:
مثل یزید (امثال و حکم دهخدا) ، ستمگر
ابن انیسه یا یزید اهوازی، از خوارج بود و گروهی از خوارج بدو منسوبند و به نام یزیدیه معروف. (از لباب الانساب). پیشوای فرقۀ یزیدیه. (از بیان الادیان) (از ملل و نحل شهرستانی ص 148) : بدان که اول داعی، این جماعت را یزید اهوازی بود. (کتاب النقض ص 328). و رجوع به یزیدی و یزیدیه شود
ابن حکم بن ابی عاص بن بشر بن دهمان ثقفی، از اهالی طائف و از گویندگان عالیقدر عهد اموی ساکن بصره بود. حجاج او را به والیگری فارس برگزید ولی پیش از رفتن معزول کرد. مرگ یزید در حدود سال 105 هجری قمری بود.. و رجوع به البیان و التبیین ج 3 ص 215 و عیون الاخبار شود
ابن یزیدالاودی. در عهد عمر بن عبدالعزیز والی اصفهان شد. او برادر ادریس الاودی است، که عبدالله بن جعفر بن فارس در کتاب خود به واسطه از او روایت کرده است. (از ذکر اخبار اصبهان ص 344). و رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 279 و عیون الاخبار ج 2 ص 300 شود
ابن نعمان حمیری، معروف و ملقب به ذوالکلاع الاکبر، از پادشاهان دوران جاهلی یمن بود. بتی که در قرآن کریم به نام ’نسر’ آمده از آن بنی ذوالکلاع بود که تصویر کرکس داشت و آن را عبادت می کردند. (ازاعلام زرکلی). و رجوع به مادۀ ذوالکلاع الاصغر شود
ابن ابراهیم بن محمد شیبانی، ادیب بود و در قیروان بزرگ شد و به خدمت المعزلدین الله فاطمی پرداخت. از اوست: تلقیح العقول. یزید درحدود 350 هجری قمری درگذشت.. و رجوع به ذکر اخبار اصبهان ج 2 ص 345 و فهرست المصاحف شود
ابن عبید سلمی سعدی، معروف و مکنی به ابووجزه، شاعر و محدث و مقری و از تابعان بود. اصل وی از بنی سلیم بود ودر مدینه سکنی گزید و به سال 130 هجری قمری در همانجادرگذشت.. و رجوع به ابووجزه شود
ابن بکر بن داب، شاعری عالم به اخبار و اشعار عرب بود و دو پسر او عیسی بن یزید و یحیی بن یزید عالم بر اخبار عرب بوده اند. (از ابن الندیم). و رجوع به البیان والتبیین ج 1 و 3 شود
ابن عبدربه حمصی جرجسی، مکنی به ابوالفضل، تابعی محدث است و از بقیه بن ولید روایت کند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به سیره عمر بن عبدالعزیز ص 95 شود
ابن ابی مالک دمشقی، مکنی به ابومالک، محدث است و تمام بن نجیح از او روایت کند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به سیره عمر بن عبدالعزیز شود
ابن ابی زیاد کوفی، مکنی به ابوعبدالله ، تابعی است. (یادداشت مؤلف). رجوع به عقدالفرید ج 8 ص 82 و عیون الاخبار ج 1 ص 43 و 137 شود
ابن میسره، مکنی به ابی یوسف، محدث است. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مادۀ ابویوسف (یزید...) و تاریخ بیهق ص 201 شود
ابن ابی انیسه. رئیس یزیدیه، فرقه ای از خوارج. (از مفاتیح). رجوع به یزید بن انیسه و یزیدی و یزیدیه شود
ابن عامر بن حدیده، مکنی به ابوالمنذر انصاری. (یادداشت مؤلف). رجوع به مادۀ ابوالمنذر (انصاری...) شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نهری است در دمشق. این نهر را از نهر بروایجی که در دامنۀ کوهی واقع شده در طرف ثورا جدا ساخته اند و منسوب است به یزید بن معاویه. (از معجم البلدان). نهری است به دمشق. (از منتهی الارب). نهری است به دمشق منسوب به یزید بن معاویه بن ابی سفیان سرچشمۀ آن و سرچشمۀ نهر بردی یکی است، ولی نهر یزید از بن کوهی که میان آن و زمین دویست ذراع یا در همین حدود فاصله است جاری است و سرزمینهایی را که میاه بردی و میاه ثور بدانها نمی رسد سیراب می کند. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
نام طایفه ای در یمن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی است به یمامه. (منتهی الارب) (آنندراج). قریه ای به یمامه که باغها و نخلستان ها دارد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
انتسابی است به زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب. (از انساب سمعانی). رجوع به زیدیون و زیدیه و زید بن علی شود
لغت نامه دهخدا
(مَزْ یَ)
شیخ رضی الدین ابوالحسن علی بن الشیخ سعید جمال الدین احمد بن یحیی المزیدی الحلی ملقب به ملک الادباءفقیهی فاضل بود. ذکر او دائماً در اجازات علما با شیخ زین الدین ابوالحسن علی بن احمد بن طراد المطار آبادی می آید، چنانکه صاحب مجالس المؤمنین آورده این دو نفر از شاگردان علامۀ حلی بوده اند و از وی و از تقی الدین حسن بن داود و صفی الدین محمد بن معد موسوی روایت میکنند. وی استاد شهید اول است و شهید او را به عنوان امام علامه و ملک الادباء و عزه الفضلاء یاد میکند. مولی نظام القرشی او را رضی الدین و از مشایخ امامیه خوانده است. (از روضات الجنات ص 398). و رجوع به ابوالحسن علی بن سعید احمد بن یحیی رضی الدین المزیدی و نیز رجوع به علی بن سعید بن احمد بن یحیی مزیدی حلی شود
لغت نامه دهخدا
(یَ دی یَ)
نام دیگرشهر شماخی است که مرکز شروان می باشد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 5) (از تاج العروس). و رجوع به شماخی شود
لغت نامه دهخدا
(یَ دی یَ)
یا یزیدیان، پیروان شیخ شرف الدین ابوالفضائل عدی بن مسافربن اسماعیل... ابن مروان از مشایخ قرن ششم هجری هستند. او به سال 555 یا 557 یا 558 هجری قمری در حدود نودسالگی درگذشت. گویند نسبت یزیدیان به یزید بن معاویه است و گروهی گویند به یزید بن انیسه منسوب اند که از خوارج نهروان بود. گروهی دیگر کیش یزیدیه را صورت دگرگون شدۀ دین زرتشتی و لفظ یزید را از ریشه ’یز’ به معنی پرستش می دانند که ’ایزد’ و ’یزدان’ نیز از آن است. رئوس اصول عقاید یزیدیان را که از ادیان مختلف مانند زرتشتی و مسیحی و یهودی گرفته شده با توجه به دو کتاب اساسی آنان به نام ’جلوه’ و ’مصحف رش’، (= قرآن نیاه) و نامه ای که در سال 1211 هجری قمری بزرگان این فرقه به دربار عثمانی نوشته اند و کتابی که یکی از امرای یزیدیۀ سنجار تألیف کرده چنین می توان خلاصه کرد: 1- یزیدیان به هفت فرشته یا آفریدگار معتقدند و گویند خداوند نخست دری سفید و بعد پرنده ای آفرید و آنگاه پیش از خلقت زمین و آسمان آن هفت فرشته را در هفت روز هفته (از یکشنبه تا شنبه) خلق کرد بدین ترتیب: 1- عزرائیل، که همان طاوس ملک و رئیس همه فرشته هاست 2- دردائیل 3- اسرافیل 4- میکائیل 5- جبرائیل 6- شمنائیل 7- نورائیل. 2- برای طاوس مقامی والا قائلند (برخلاف بیشتر ادیان) و آن را واسطۀ آفریدگار در آفرینش جهان می دانند و خصوصیاتی بر آن قائلند که با خصوصیات شیطان مطابقت دارد و بیشتر بدین جهت به شیطان پرست ها معروف شده اند. 3- شیخ عدی بن مسافر را شخصیتی بزرگ میدانند و کرامات و معجزات بیشماری بدو نسبت می دهند و قبر او را زیارتگاه خود قرار داده اند و گویند هر یزیدی باید مقداری از خاک قبر و لباس او را همراه داشته باشد. عیدی به نام شیخ عدی یا عید کبیر دارند که به مقبرۀ شیخ می روند و سه روز روزه میگیرند و نیز در عید قربان (همان دهم ذیحجه) و در عید بزرگ عمومی اواخر شهریور بر مزار او حاضر می شوند تا گناهانشان پاک گردد. و گویند شیخ عدی نماز و روزۀ آنها را به عهده گرفته و سرانجام هم آنها را به بهشت خواهد برد. 4- به یزید ستاش و احترام می کنند که سعی شده با یزید بن معاویه تطبیق شود. و عیدی به نام عید یزید دارند که معتقدند در روز تولد یزید باید باده گساری کرد و سه روز را روزه گرفت. 5- هر یزیدی باید هنگام طلوع آفتاب رو به مشرق بایستد و آفتاب را ستایش کند. 6- با ’اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم’ سخت مخالفند. 7- طلاق زن نازا جایز ولی طلاق زن بچه دار نارواست و اگر شوهر به مسافرتی بیش از یکسال برود زنش بر او حرام است. 8- برخی از خوردنی ها را حرام می دانند مانند ماهی، کدو، کاهو و کلم. 9- به حسین بن منصور حلاج و شیخ عبدالقادر گیلانی و حسن بصری نیز اعتقاد دارند. 10- پیشوایان مذهبی آنان هفت طبقه است که هیچکس حق خروج از طبقۀ خود و ورود به طبقۀ دیگر ندارد و با طبقۀ عوام کلاً یزیدیان هشت طبقه می شوند بدین ترتیب:1- امیر شیخان 2- باباشیخ 3- شیخ 4- پیر 5- فقیر 6-سخنور (توان) 7- کوچکها 8- مرید (طبقه عوام). عده یزیدیها را در سال 1370 هجری قمری در حدود هفتاد هزار تن نوشته اند ولی تعداد آنان بیشتر بوده است. قسمت اعظم یزیدیها در موصل و در ناحیۀ شیخان سکونت دارند وشیخ بزرگ آنها در شهر سنجار است. دولت عثمانی فرقۀیزیدیه را مبتدع می شمرد و به رسمیت نمی شناخت ولی پس از تشکیل دولت عراق طبق قانون اساسی آن کشور از آزادی نسبی برخوردار شدند. رجوع به مجموعۀ نشریۀ پژوهشی و علمی دانشسرایعالی شمارۀ 1 ادبیات و علوم انسانی (مقالۀ خانم کامران مقدم) و همچنین کرد و پیوستگی تاریخی او تألیف رشید یاسمی و تاریخ یزیدیه و اصل عقیدتهم تألیف عزاوی و یزیدیها و شیطان پرستان تألیف و ترجمه جعفر غضبان شود، از فرق شیعه ای که می گفتند فرزندان امام حسین همگی در موقع اقامۀ نماز مقام امام دارند و تا یکی از ایشان باقی است چه فاجر باشد چه صالح نماز پشت سر غیر ایشان جایز نیست. (خاندان نوبختی ص 267) (از تلبیس ابلیس ص 24)
لغت نامه دهخدا
(شِ مِ یَ)
از روات قرائت کسائی (ابوالحسن علی بن حمزه) بود. (الفهرست ابن الندیم ص 47)
لغت نامه دهخدا
منسوب به یزدگرد ازمردم یزد، آنچه دریزدبافته یاساخته شود: چادرشب یزدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیدی
تصویر زیدی
نام دهی است به یمامه، هر یک از زیدیه
فرهنگ لغت هوشیار
تیره ای از طایفه ی علی شاهی ساکن در کتول
فرهنگ گویش مازندرانی