جدول جو
جدول جو

معنی یرک - جستجوی لغت در جدول جو

یرک(یُ)
دهی است از دهستان الموت بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین واقع در 18 هزارگزی خاور معلم کلایه. این ده 542 تن سکنه دارد و آب آن از چشمه سار است. راه آن مالرو و صعب العبور است. در زمستان اکثر سکنه برای تأمین معاش به تنکابن می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
یرک(یُ)
شاخه ای از خاندان سلطنتی پلانتاژنه، و دوک دیرک لقبی است در انگلستان غالباً به برادر پادشاه دهند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زیرک
تصویر زیرک
(پسرانه)
باهوش، جلد، از شخصیتهای شاهنامه، نام سالار موبدان درگاه ضحاک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیرک
تصویر سیرک
محل مخصوصی که در آنجا کارهای ورزشی، بندبازی و سوارکاری به خصوص بازی کردن با حیوانات نمایش داده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
زرنگ، باهوش، هوشیار، عاقل و دانا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیرک
تصویر شیرک
شیر کوچک
کنایه از جسور و پردل
شیره، عصاره، شیرۀ تریاک
شراب
شیرک شدن: کنایه از جسور و گستاخ شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیرک
تصویر سیرک
گیاهی علفی شبیه خاکشیر از تیرۀ چلیپاییان که هرگاه برگ آن را در دست نرم کنند بوی سیر می دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیرک
تصویر تیرک
مصغر تیر، تیر کوچک، برای مثال چه چیز است آن رونده تیرک خرد / چه چیز است آن پلالک تیغ بران (رودکی۱ - ۱۲۰)، جهش خون از رگ یا آب از سرنگ، سوراخ مشک و مانند آن، دیرک، ستونی که در وسط چادر یا سراپرده برپا می شود و چادر بر روی آن قرار می گیرد، ستون خیمه
تیرک زدن: جهیدن آب یا مایع دیگر از یک سوراخ ریز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیرک
تصویر گیرک
دوشاخه، پریز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیرک
تصویر دیرک
ستون خیمه، تیری که در وسط چادر برپا می شود و چادر بر روی آن قرار می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیرک
تصویر دیرک
ستون خیمه تیر بسیار بزرگ تیرک
فرهنگ لغت هوشیار
دانا و حکیم و فهیم و صاحب هوش با فهم هوشیار صاحب فراست، فولاد جوهر دار
فرهنگ لغت هوشیار
تیر کوچک تیرکوچک، ستوی که در وسط چادر و سرا پرده نصب کنند و چادر بر روی آن قرار گیرد دیرک، آبله هایی که در دیگ آب جوشان یا در میان روغن جوشان بسبب پخته شدن گوشت بهم رسد، جهش خون از رگ یاآب از آبدزدک یا سوراخ مشک و مانند آن، ایجاد در دو وجع در اعضا
فرهنگ لغت هوشیار
محل مخصوصی که در آنجا کارهای ورزشی و بازی کردن با حیوانات نمایش داده میشود فرانسوی تاژگاه علف سیر. نمایشهای پهلوانی و بازی با حیوانات و کارهای عجیب و اعمال خنده آور است که جمعی در روی صحنه ای (معمولا مدور) انجام دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیرک
تصویر نیرک
جادو، حیله، مکر، طلسم، افسون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیرک
تصویر شیرک
((رَ))
شیره، عصاره، شیره تریاک، شراب
فرهنگ فارسی معین
نوعی نمایش که معمولاً در یک چادر بسیار بزرگ اجراء شود و در آن بازی با حیوانات و کارهای عجیب و اعمال خنده آور روی صحنه انجام دهند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیرک
تصویر دیرک
((رَ))
تیر بسیار بزرگ، تیرک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیرک
تصویر تیرک
((رَ))
تیر کوچک، ستون چادر و خیمه، جهش خون از رگ یا آب از آبدزدک یا سوراخ مشک و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
((رَ))
باهوش، زرنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
عاقل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
Astute, Shrewd, Witty
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
astucieux, spirituel
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
astuto, ingenioso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
cerdik, cerdas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
चतुर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
scherpzinnig, slim, geestig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
bystry, dowcipny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
astuto, spiritoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
astuto, espirituoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
精明的 , 机智的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
проникливий , розумний , дотепний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
scharfsinnig, witzig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
проницательный , остроумный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زیرک
تصویر زیرک
영리한 , 재치 있는
دیکشنری فارسی به کره ای