جدول جو
جدول جو

معنی یرناء - جستجوی لغت در جدول جو

یرناء
(یُ رَنْ نا)
یرناء. یرنا. حنا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). حنا یا رنگی است مانند حنا. (آنندراج). فنا. علام. رقون. رقان. (السامی فی الاسامی). و رجوع به یرنا و یرناء شود
لغت نامه دهخدا
یرناء
(یَ / یُ رَنْ نَءْ)
یرنا. یرناء. حنا یا رنگی است مانند حنا. (منتهی الارب). حنا. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). گفته اند اگر به فتح یاء بیاید باید همزه اضافه شود لاغیر، ولی اگر به ضم یاء بیاید آوردن و نیاوردن همزه هردو جایز است. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ)
رنگ کردن چیزی را به حنا. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ رَ / رِ گَ)
بر پیوسته نگریستن داشتن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). نمودن. (زوزنی).
لغت نامه دهخدا
(قَ)
بنی القرناء به او منسوبند. (لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
رنگ کردن بایرناء. (ناظم الاطباء). ولی در متون دیگر دیده نشد
لغت نامه دهخدا
(یَ)
تأنیث ایمن. (منتهی الارب). مؤنث ایمن. زنی که به دست راست کار کند. (ناظم الاطباء) ، زن با یمن و برکت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
آواز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، طرب و نشاط. (منتهی الارب). طرب. (اقرب الموارد) (متن اللغه). ج، ارنیه. (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(رَنْ نا)
مرد پیوسته نگران بسوی زنان. (از منتهی الارب). آنکه پیوسته بسوی زنان نگرد. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
جمال. (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(یَ رَ نا / یُ رَنْ نا)
یرناء. حنا. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (اختیارات بدیعی). حنا یا رنگی است مانند حنا. (منتهی الارب). به معنای حناست و آن چیزی باشد که بر دست و پا بندند و در خضاب یعنی رنگ ریش هم به کار برند. (برهان). اسم عربی حناست. (تحفۀ حکیم مؤمن). حنا که برگ گیاه است و در خضاب دست و پای و ریش و موی سر به کار برند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به حنا شود
لغت نامه دهخدا
(یَرْ را)
مؤنث ایّر که به معنی سنگ سخت باشد. (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به ایر شود
لغت نامه دهخدا
بر گرفته از پارسی برناک (حنا)، حنا که دست و پا را با آن رنگ میکنند
فرهنگ لغت هوشیار