جدول جو
جدول جو

معنی یرملق - جستجوی لغت در جدول جو

یرملق
(یَ رِ لِ)
یرملق سلیمی. یارملق. از ترکی یارم به معنی نصف گرفته شده و معنی ترکیبی آن دارندۀ نصف (یا دارندۀ نصف بهای قرش) است و آن سکۀ نقره ای مصری بود که در دوران ترکها رایج بود. (از نقود العربیه ص 188)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یرمق
تصویر یرمق
درم و دینار، زر و سیم، برای مثال تا حکیم زمانه احمق شد / دل او عشق باز یرمق شد (سنائی۱ - ۶۷۸)
فرهنگ فارسی عمید
(یَ)
مرد سست بینایی. (از منتهی الارب). مرد ضعیف البصر و سست بینایی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یَ رَ سَ)
رفیق و مصاحب بیقدر و حقیر و سالوس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رِ لِ)
صاحب النقود العربیه ذیل ’اسماء نقود مستحدثه پس از عصر عباسی’ آرد: یرملق (ی ر ل) سلیمی و بعضی آن را یارملق نویسند اصل آن از ترکی ’یارم’ به معنی نیم است و رویهمرفته معنای آن ’این نیم’ یا ’این نیم قرش’ و امثال آن است. یارملق سکۀ مصری از نقره بوده و پیش از دوران ترکها رواج داشته است. (النقود العربیه ص 188 و نیز ص 86)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
اول، پسر عمرو بن عدی لخمی دومین پادشاه دولت لخمیۀ قحطان در عراق. بعد از مرگ پدرش بپادشاهی رسید و مردی خردمند و شجاع بود. دایرۀ حکومتش را وسعت داد و به ملک عرب ملقب گردید. مدت پادشاهی وی 35 سال طول کشید و در 328 میلادی وفات یافت. حمزۀ اصفهانی و ابن خلدون او را امروءالقیس بدء یعنی اول نامیده اند. قبر وی اخیراً در صفاه کشف شده و در آن نوشته ای بخط نبطی زیباست. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 1 ص 353)
لغت نامه دهخدا
(یَ مَ)
پول و درم ودینار. (ناظم الاطباء) به معنی درم و دینار باشد. (آنندراج) (برهان). در حدیث خالد بن صفوان به معنی درهم آمده است: یطعم الدرمق و یکسو الیرمق. در این روایت یرمق را فارسی دانسته و آن را به معنی قبا تفسیر کرده اند ولی کلمه ای که در این معنی معروف است یلمق به لام است و آن معرب یلمه باشد لکن یرمق کلمه ای است ترکی به معنی درهم و با نون هم روایت شده است. ولی این روایت یعنی یرمق با یا به صواب اقرب است چه نرمق به معنی نرم است معرب نرمه. (از تاج العروس) :
هم خواسته به خنجر هم یافته به جود
از خصم خود تو یرمق واز من تو یرمغان.
رشیدی (از حاشیۀ برهان).
چشم و روی حاسدانش باد همچون سیم و زر
تا که سیم و زر به ترکی یرمق و التون بود.
معزی
لغت نامه دهخدا
تصویری از یرمق
تصویر یرمق
برابر با درم و دینار اگر پارسی باشد یرمه
فرهنگ لغت هوشیار