جدول جو
جدول جو

معنی یرتمه - جستجوی لغت در جدول جو

یرتمه
(یُ مَ / مِ)
یرتما. نوعی از رفتار اسب. (یادداشت مؤلف). و آن میان قدم و تاخت است با حرکت یک نواخت و بی جهش دستهای کشیدۀ اسب
لغت نامه دهخدا
یرتمه
ترکی لکه، رهوار رفتاربه شتاب، نوعی راه رفتن اسب که آن را یرغه نیز گویند. یا یورتمه رفتن، اسب را بشتاب بنوع یورتمه بردن
فرهنگ لغت هوشیار
یرتمه
یورتمه، نوعی حرکت اسب
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یورتمه
تصویر یورتمه
نوعی راه رفتن اسب که سوار را تکان بدهد، چهارنعل، خبب، تقریب
فرهنگ فارسی عمید
(عَ تَ مَ)
عرتم. (منتهی الارب). نوک بینی یا مابین بینی و لب یا گوشۀ لب بالایین. (منتهی الارب) ، یقال فعله علی عرتمته، أی علی رغم أنفه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
نوعی از رفتار اسب (ظاهراً از یورمق یا یورتمق ترکی به معنی اعیاء و خسته کردن). (یادداشت مرحوم دهخدا). یرتمه. چهارنعل رفتن اسب. (ناظم الاطباء). از مصطلحات اسب تازان باشد. (آنندراج). نوعی راه رفتن اسب که آن را یرغه نیز گویند. (فرهنگ لغات عامیانه). و رجوع به یرتمه شود.
- یورتمه آمدن، چهارنعل آمدن. (ناظم الاطباء).
- یورتمه رفتن، چهارنعل دویدن. (ناظم الاطباء).
- ، اسب را به شتاب به نوع یورتمه بردن.
، رفتار به شتاب
لغت نامه دهخدا
(یُ)
نوعی از رفتار اسب. یرتمه. رجوع به یرتمه شود
لغت نامه دهخدا
یکی از منازل بنی اسرائیل است. بعضی بر آنند که رتمه همان قارش است. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(رَ مَ)
رشته ای که بر انگشت بندند جهت یاد دادن چیزی که گفته باشند. ج، رتم، و قد نهی عنه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، رتم، رتائم، رتام. (از اقرب الموارد) ، ترنجبین. جرداب. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به رتم شود
لغت نامه دهخدا
(رَ تَ مَ)
یکی رتم. (منتهی الارب). واحد رتم، یعنی یک گیاه رتم. (ناظم الاطباء). رجوع به رتم شود
لغت نامه دهخدا
عشبهالنار است. (الفاظ الادویه ص 69) (تحفۀ حکیم مؤمن). یاسمین بری. در تحفه و الفاظ الادویه به صورت بالا آمده ولی مؤلف در چند یادداشت آن را باباء به صورت ’یربه’ و مأخوذ از اسپانیایی نوشته و همه ترکیبات آن را نیز به همین ضبط آورده است. بنظرمی رسد که ’یرمه’ مصحف همان ’یربه’ باشد. (یادداشت لغت نامه). و رجوع به یربه و عشبه و یاسمین بری شود
لغت نامه دهخدا
(یَ تَ مَ)
جمع واژۀ یتیم. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به یتیم شود
لغت نامه دهخدا
نوعی از رفتار اسب، چهار نعل رفتن اسب رفتاربه شتاب، نوعی راه رفتن اسب که آن را یرغه نیز گویند. یا یورتمه رفتن، اسب را بشتاب بنوع یورتمه بردن، ترکی لکه، رهوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رتمه
تصویر رتمه
نخ انگشت رشته ای که برای یادآوری بر انگشت بندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یورتمه
تصویر یورتمه
((مِ))
چهار نعل رفتن اسب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یورتمه
تصویر یورتمه
چارگامه
فرهنگ واژه فارسی سره