تثنیۀ ید. (منتهی الارب) (یادداشت مؤلف). دو دست: ای رسانیده به دولت فرق خود تا فرقدین گسترانیده به جودو فضل در عالم یدین. (منسوب به عباس ’یا ابوالعباس’ مروزی). به دندان گزید از تغابن یدین بماندش در او دیده چون فرقدین. سعدی (بوستان). - اول ذات یدین، پیش از هر چیز. پیش از هر کار. پیش از همه. (یادداشت مؤلف) : لقیته اول ذات یدین، یعنی پیش از هرچیزی ملاقات کردم آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
تثنیۀ ید. (منتهی الارب) (یادداشت مؤلف). دو دست: ای رسانیده به دولت فرق خود تا فرقدین گسترانیده به جودو فضل در عالم یدین. (منسوب به عباس ’یا ابوالعباس’ مروزی). به دندان گزید از تغابن یدین بماندش در او دیده چون فرقدین. سعدی (بوستان). - اول ذات یدین، پیش از هر چیز. پیش از هر کار. پیش از همه. (یادداشت مؤلف) : لقیته اول ذات یدین، یعنی پیش از هرچیزی ملاقات کردم آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
تثنیۀ ید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). به معنی دست. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، (اصطلاح عرفانی) نزد صوفیه عبارت از اسماء متقابلۀ الهی است که به اسماء جلالی و جمالی تفسیر شده است مانند فاعله و قابله مثل قهار و لطیف. (از کشاف اصطلاحات الفنون) ، برخی گفته اند یدان عبارت است از حضرت وجوب و امکان. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
تثنیۀ ید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). به معنی دست. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، (اصطلاح عرفانی) نزد صوفیه عبارت از اسماء متقابلۀ الهی است که به اسماء جلالی و جمالی تفسیر شده است مانند فاعله و قابله مثل قهار و لطیف. (از کشاف اصطلاحات الفنون) ، برخی گفته اند یدان عبارت است از حضرت وجوب و امکان. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
معبد دیانا یا معبد آرتیمس، معبد مشهور دیانا در شهر ’افسوس’ که یکی از عجایب سبعه محسوب بود، این معبد (در حدود 550 قبل از میلاد) برای آرتیمس ساخته شد، درشب تولد اسکندر مقدونی یکی از اهالی افسوس بنام ’هروشراتوس’ آن را آتش زد (356 قبل از میلاد) تجدید بنای آن پیش از فتح افسوس (334 قبل از میلاد) بدست اسکندر مقدونی صورت گرفت، پس از استیلای رومیان (633 قبل از میلاد) بر شهر معبد ’آرتیمس’ معبد دیانا خوانده شد، در (262 میلادی) که گوتها شهر را تاراج کردند معبد ویران گردید، هشت ستون از ستونهای مرمر آن برنگ تیره سبز در ساختن ایاصوفیه در قسطنطنیه بکار رفت و بوسیلۀ کاوشهائیکه از 1866م، ببعد در ویرانه های آن بعمل آمد نقشۀ آن معلوم گردیدو در کاوشهای سال 1954 میلادی بقایای مهمی از دورۀ روم و بیزانس بدست آمد، (از دائره المعارف فارسی)
معبد دیانا یا معبد آرتیمس، معبد مشهور دیانا در شهر ’افسوس’ که یکی از عجایب سبعه محسوب بود، این معبد (در حدود 550 قبل از میلاد) برای آرتیمس ساخته شد، درشب تولد اسکندر مقدونی یکی از اهالی افسوس بنام ’هروشراتوس’ آن را آتش زد (356 قبل از میلاد) تجدید بنای آن پیش از فتح افسوس (334 قبل از میلاد) بدست اسکندر مقدونی صورت گرفت، پس از استیلای رومیان (633 قبل از میلاد) بر شهر معبد ’آرتیمس’ معبد دیانا خوانده شد، در (262 میلادی) که گوتها شهر را تاراج کردند معبد ویران گردید، هشت ستون از ستونهای مرمر آن برنگ تیره سبز در ساختن ایاصوفیه در قسطنطنیه بکار رفت و بوسیلۀ کاوشهائیکه از 1866م، ببعد در ویرانه های آن بعمل آمد نقشۀ آن معلوم گردیدو در کاوشهای سال 1954 میلادی بقایای مهمی از دورۀ روم و بیزانس بدست آمد، (از دائره المعارف فارسی)
وادیی است و در آن مسجدی است نبی صلوهاﷲ علیه را به لشکرگاه هوازن روز حنین. (یادداشت مؤلف). جایی در وادی نخله ودر آنجا حضرت نبوی مسجدی دارد. (از معجم البلدان)
وادیی است و در آن مسجدی است نبی صلوهاﷲ علیه را به لشکرگاه هوازن روز حنین. (یادداشت مؤلف). جایی در وادی نخله ودر آنجا حضرت نبوی مسجدی دارد. (از معجم البلدان)
کسی که عادت وام دادن و وام گرفتن دارد. (از منتهی الارب). که به مردم بسیار قرض می دهد. که بسیار قرض می کند. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). ج، مدایین
کسی که عادت وام دادن و وام گرفتن دارد. (از منتهی الارب). که به مردم بسیار قرض می دهد. که بسیار قرض می کند. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). ج، مَدایین
جمع واژۀ دین. (دهّار) (غیاث). کیشها: الادیان سته، واحده للرحمن و خمسه للشیطان. صواب من آنست که بر مواظبت و ملازمت اعمال خیر که زبدۀ همه ادیانست اقتصار نمایم. (کلیله و دمنه). - علم الأدیان، دانش شناختن دینها: پیغمبر گفت علم علمان علم الأبدان علم الأدیان. نظامی
جَمعِ واژۀ دین. (دهّار) (غیاث). کیشها: الادیان سته، واحده للرحمن و خمسه للشیطان. صواب من آنست که بر مواظبت و ملازمت اعمال خیر که زبدۀ همه ادیانست اقتصار نمایم. (کلیله و دمنه). - علم الأدیان، دانش شناختن دینها: پیغمبر گفت علم علمان علم الأبدان علم الأدیان. نظامی
منسوب به به آفرید. به آفریدیه: پرکدر. بر کنار مرورود نهاده است و او را قهندز است استوار و اندروی گبرکانند و ایشان را به آفریدیان خوانند. (حدود العالم چ دانشگاه تهران ص 94). رجوع به به آفرید شود
منسوب به به آفرید. به آفریدیه: پرکدر. بر کنار مرورود نهاده است و او را قهندز است استوار و اندروی گبرکانند و ایشان را به آفریدیان خوانند. (حدود العالم چ دانشگاه تهران ص 94). رجوع به به آفرید شود