جدول جو
جدول جو

معنی یثربی - جستجوی لغت در جدول جو

یثربی(یَ رِ بی ی)
منسوب به یثرب. اهل یثرب. از مردم یثرب. از مردم مدینه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ رَ/ رِ)
منسوب به اثرب (مدینۀ منوره) ، آنکه دندان پیشین و رباعیۀ وی افتاده است، یا خاص است به افتادن دندان پیشین. (منتهی الارب). دندان پیشین شکسته. (تاج المصادر). دندان بیفتاده. شکسته دندان. (زوزنی). مؤنث: ثرماء، (اصطلاح عروض) اجتماع قبض و خرم یا فعول خرم شود و عول بماند. چون فعل از فعولن بواسطۀ قبض و ثلم خیزد، اثرم خوانند. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم) ، اثرمان، شب و روز. (منتهی الارب). ملوان
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
منسوب به ثرب که چادرپیه باشد.
- فتق ثربی. رجوع به فتق شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نام مدینۀ حضرت رسول است. به نام نخستین اقامت کننده در آن یثرب بن قانیه از نژاد سام بن نوح نامیده اند. اما در تعیین مکان آن اختلاف است. بعضی گویند یثرب نام یک ناحیه و مدینه جزو آن می باشد و برخی برآنند که یثرب نام ناحیه ای از مدینه است و بنا بقول دیگر یثرب عبارت از خود مدینه است. گویند حضرت رسول از این نام اکراه داشت از این رو این بلد را ’طیبه’ و ’طابه’ نامند. (از معجم البلدان ج 4 ص 1010). طیبه. طابه. مدینه. مدینه السلام. مدینه الرسول. مدینۀ منوره. اثرب. یندد. (یادداشت مؤلف) : و اذقالت طائفه منهم یا اهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا. (قرآن 13/33).
اگر فساد کندهرکه او نبید خورد
بسا فساد که در یثرب است و در مکه.
منوچهری.
تا طرب و مطرب است مشرق و تا مغرب است
تا یمن و یثرب است آمل و استارباد.
منوچهری.
بولهب از زمین یثرب بود
لیک قد قامت الصلا نشنود.
سنایی.
چون ز راه مکه خاقانی به یثرب داد روی
پیش صدر مصطفی ثانی حسان دیده اند.
خاقانی.
به لبیک حجاج بیت الحرام
به مدفون یثرب علیه السلام.
سعدی.
وزیر مشرق و مغرب امین مکه و یثرب
که هیچ ملک ندارد چو او حفیظ و امین را.
سعدی.
و رجوع به مدینه در همین لغت نامه و معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ ثَ)
رفاعه بن یثربی تیمی. از تیم الرباب. صحابی است. یکی از اصطلاحات پرکاربرد در منابع اسلامی، واژه صحابی است. این عنوان به یارانی اطلاق می شود که پیامبر را دیده اند، اسلام آورده اند و مؤمن از دنیا رفته اند. صحابه در شکل گیری اولیه اسلام، پایه ریزی اخلاق اسلامی و تثبیت حکومت اسلامی بسیار مؤثر بودند.
لغت نامه دهخدا