جدول جو
جدول جو

معنی یتمش - جستجوی لغت در جدول جو

یتمش
(یَ مِ)
در ترکی به معنی رسیده (یت به معنی رسید و مش به کسر میم به جای هاء علامت مفعول). (آنندراج). در ترکی آذربایجانی یتمش و یتشمش گویند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ تَ مَ)
جمع واژۀ یتیم. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به یتیم شود
لغت نامه دهخدا
(تَ مَ)
علیق میوه ای که آن را توت سه گل و تلو نیز گویند. (ناظم الاطباء). نامی است که در مازندران به تمشک دهند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مطلق خار را نیز گویند. رجوع به تمشک شود
لغت نامه دهخدا
(تَ رُ)
گرد آوردن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(یُ)
یکتایی و انفراد. (از ناظم الاطباء). انفراد. (از اقرب الموارد). یکتایی. (منتهی الارب) (آنندراج) ، بی پدری مرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (ازبرهان). بی پدری در انسان و بی مادری در بهائم. (از اقرب الموارد). بی مادری در ستور. (ناظم الاطباء) (آنندراج). بی مادر شدن چهارپای. بی پدر شدن مردم. (دهار)
لغت نامه دهخدا
(یَ تَ)
آهستگی، بی مادری ستور. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ تَ)
یکتا و فرد گردیدن و یتیم شدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). یتم. بی پدر شدن مردم و بی مادر شدن چهارپای. (دهار) (از تاج المصادر بیهقی). یتیم شدن. (منتهی الارب). و رجوع به یتم شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
کوتاه شدن و سست گردیدن، مانده گشتن و آهستگی و درنگ کردن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). ضعف و فتور. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از یتم
تصویر یتم
اندوه تنهایی، بی پدری بی کسی، نیاز، کندی تنهایی، بی پدری
فرهنگ لغت هوشیار
تمشک، درختچه ای خاردار که نام علمی آن idaeoos r caesioos rooboos می
فرهنگ گویش مازندرانی