پاسبان و نگهدارنده و محافظت کننده. (برهان). پاسبان و نگهدارنده. (آنندراج). پاسبان و چوکیدار. (رشیدی). پاسبان و نگاهبان و محافظ ونگاهدارنده. یتاقدار. (از ناظم الاطباء) : برون شد یزک دار دشمن شناس یتاقی کمر بست بر جای پاس. نظامی. به خواب نازشه با ترک نوشاد ز هندوی یتاقی کی کند یاد. خسروانی (از رشیدی)
پاسبان و نگهدارنده و محافظت کننده. (برهان). پاسبان و نگهدارنده. (آنندراج). پاسبان و چوکیدار. (رشیدی). پاسبان و نگاهبان و محافظ ونگاهدارنده. یتاقدار. (از ناظم الاطباء) : برون شد یزک دار دشمن شناس یتاقی کمر بست بر جای پاس. نظامی. به خواب نازشه با ترک نوشاد ز هندوی یتاقی کی کند یاد. خسروانی (از رشیدی)
دهی است از دهستان سدن رستاق بخش کردکوی شهرستان گرگان واقع در 15 هزارگزی کردکوی و کنار راه شوسۀ گرگان به بندرشاه با 950 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان سدن رستاق بخش کردکوی شهرستان گرگان واقع در 15 هزارگزی کردکوی و کنار راه شوسۀ گرگان به بندرشاه با 950 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
کارمندان دربار. مأموران دیوانی و کسانی که تهیّۀ وسایل حرکت قشون و حفاظت راه را بر عهده داشتند. (سازمان اداری حکومت صفوی ص 59) : در ذکر خلاصه مداخل و مخارج ولایات ایران، مداخل... بابت مرد یساقی: پانصد نفر سرکار دیوانی... بابت مرد یساقی: پانصد نفر (ب). (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 89). عراق، سرکار اوارجۀ عراق... عن مرد یساقی پانصد نفر. (تذکره الملوک ص 89). ارقام و احکام سیورغالات و... یساقیان و چریک به مهراو می رسید. (تذکره الملوک ص 41). خرج - سایر عن مرد یساقی کلهر: پانصد نفر. (تذکره الملوک ص 91). تیول و مواجب همه ساله - سایر: عن مرد یساقی ایل کلهر: پانصد نفر. (تذکره الملوک ص 92). و رجوع به یساق شود، سپاهی. (میرزا مهدی خان، سنگلاخ ص ب 331)
کارمندان دربار. مأموران دیوانی و کسانی که تهیّۀ وسایل حرکت قشون و حفاظت راه را بر عهده داشتند. (سازمان اداری حکومت صفوی ص 59) : در ذکر خلاصه مداخل و مخارج ولایات ایران، مداخل... بابت مرد یساقی: پانصد نفر سرکار دیوانی... بابت مرد یساقی: پانصد نفر (ب). (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 89). عراق، سرکار اوارجۀ عراق... عن مرد یساقی پانصد نفر. (تذکره الملوک ص 89). ارقام و احکام سیورغالات و... یساقیان و چریک به مهراو می رسید. (تذکره الملوک ص 41). خرج - سایر عن مرد یساقی کلهر: پانصد نفر. (تذکره الملوک ص 91). تیول و مواجب همه ساله - سایر: عن مرد یساقی ایل کلهر: پانصد نفر. (تذکره الملوک ص 92). و رجوع به یساق شود، سپاهی. (میرزا مهدی خان، سنگلاخ ص ب 331)
جمع واژۀ یتیم. (اقرب الموارد) (دهار) (آنندراج) (ترجمان علامۀ جرجانی). ایتام. یتمه. میتمه. یتائم. (از اقرب الموارد). یتیمان: ولدان یتامی یکسر دست بی پدری بر سر. (ترجمه تاریخ یمینی). و رجوع به یتیم شود
جَمعِ واژۀ یتیم. (اقرب الموارد) (دهار) (آنندراج) (ترجمان علامۀ جرجانی). ایتام. یَتَمَه. مَیتَمَه. یتائم. (از اقرب الموارد). یتیمان: ولدان یتامی یکسر دست بی پدری بر سر. (ترجمه تاریخ یمینی). و رجوع به یتیم شود
پاس و پاس داشتن و محافظت کردن. (برهان) (سروری). پاسبانی یعنی چوکی. (غیاث اللغات). پاسبانی و پاس داشتن یعنی چوکی. (آنندراج). پاس و حفظ. (ناظم الاطباء) : اینک خان چون این جواب شنید مستعد کار شد وتیرهای یتاق به اقطار ممالک و مسالک و منازل احیای ترک و قبایل حشم خوش (ظ: خویش) بفرستاد. (ترجمه تاریخ یمینی). معلوم کرده بودند که چند مرد به یتاق رفتندی و جایگاهی گروهی پایدار بودی. (سیر الملوک). حریم حشمت و جاهش ز حفظ مستغنی است که حاجتی نبود بام چرخ را به یتاق. رفیع الدین لنبانی. خردم یزک فرستد به وثاق خیلتاشی ادبم طلایه دارد به یتاق پاسبانی. نظامی. سرعت برق این براق تراست برنشین که امشب این یتاق تراست. نظامی. چون که تیر یتاقت آوردم به جنیبت براقت آوردم. نظامی. مریخ ملازم یتاقت موکب رو کمترین غلامت. نظامی. چو مهدی گرچه شد مغرب وثاقش گذشت از سرحدمشرق یتاقش. نظامی. تو مست شراب ناز و ما را بیداری کشت در یتاقت. سعدی (از آنندراج). - یتاقدار، پاسبان و چوکیدار. (آنندراج). پاسبان و نگاهبان و محافظ و نگاهدارنده. (ناظم الاطباء) : پاس شب را ز خیل خانه خاص تویی امشب یتاقدار خلاص. نظامی. - یتاقداری، حفظ و پاسبانی: او خفته چو شاه در عماری ویشان همه در یتاقداری. نظامی. - یتاقداری کردن، حفظ و پاسبانی کردن: چند سالم یتاقداری کرد راست بازی و راستکاری کرد. نظامی. - یتاق داشتن، پاسبانی کردن. کشیک کشیدن: دو سمن سینه بلکه سیمین ساق بر در باغ داشتند یتاق. نظامی. - یتاق کردن، پاس داشتن و محافظت کردن. (ناظم الاطباء)
پاس و پاس داشتن و محافظت کردن. (برهان) (سروری). پاسبانی یعنی چوکی. (غیاث اللغات). پاسبانی و پاس داشتن یعنی چوکی. (آنندراج). پاس و حفظ. (ناظم الاطباء) : اینک خان چون این جواب شنید مستعد کار شد وتیرهای یتاق به اقطار ممالک و مسالک و منازل احیای ترک و قبایل حشم خوش (ظ: خویش) بفرستاد. (ترجمه تاریخ یمینی). معلوم کرده بودند که چند مرد به یتاق رفتندی و جایگاهی گروهی پایدار بودی. (سیر الملوک). حریم حشمت و جاهش ز حفظ مستغنی است که حاجتی نبود بام چرخ را به یتاق. رفیع الدین لنبانی. خردم یزک فرستد به وثاق خیلتاشی ادبم طلایه دارد به یتاق پاسبانی. نظامی. سرعت برق این براق تراست برنشین که امشب این یتاق تراست. نظامی. چون که تیر یتاقت آوردم به جنیبت براقت آوردم. نظامی. مریخ ملازم یتاقت موکب رو کمترین غلامت. نظامی. چو مهدی گرچه شد مغرب وثاقش گذشت از سرحدمشرق یتاقش. نظامی. تو مست شراب ناز و ما را بیداری کشت در یتاقت. سعدی (از آنندراج). - یتاقدار، پاسبان و چوکیدار. (آنندراج). پاسبان و نگاهبان و محافظ و نگاهدارنده. (ناظم الاطباء) : پاس شب را ز خیل خانه خاص تویی امشب یتاقدار خلاص. نظامی. - یتاقداری، حفظ و پاسبانی: او خفته چو شاه در عماری ویشان همه در یتاقداری. نظامی. - یتاقداری کردن، حفظ و پاسبانی کردن: چند سالم یتاقداری کرد راست بازی و راستکاری کرد. نظامی. - یتاق داشتن، پاسبانی کردن. کشیک کشیدن: دو سمن سینه بلکه سیمین ساق بر در باغ داشتند یتاق. نظامی. - یتاق کردن، پاس داشتن و محافظت کردن. (ناظم الاطباء)