جدول جو
جدول جو

معنی یتا - جستجوی لغت در جدول جو

یتا
(یُ)
نام حرف نهم است از حروف یونانی و صورت آن این است t و آن نمایندۀ ستاره های قدر نهم باشد. (یادداشت مؤلف). یوطا. (ابن الندیم). و رجوع به یوطا شود
لغت نامه دهخدا
یتا
یکی، یک دانه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیتا
تصویر بیتا
(پسرانه)
بی همتا، بی مانند، بی نظیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ختا
تصویر ختا
(دخترانه)
نام سرزمین چین شمالی که محل زندگی قبایل ترک بوده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ریتا
تصویر ریتا
(دخترانه)
مروارید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیتا
تصویر سیتا
(دخترانه)
جهان، گیتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیتا
تصویر نیتا
(دخترانه)
نام مستعار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گیتا
تصویر گیتا
(دخترانه)
نوعی آهنگ، گیتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یتاق
تصویر یتاق
پاس، کشیک، نگهبانی، حفظ و حراست، برای مثال تو مست شراب و خواب و ما را / بی خوابی کشت در یتاقت (سعدی۲ - ۶۲۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یتاق داری
تصویر یتاق داری
پاسبانی، نگهبانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یتاقی
تصویر یتاقی
پاسبان، نگهبان، کشیک چی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چیتا
تصویر چیتا
یوزپلنگ، پستانداری درنده و گوشت خوار، شبیه پلنگ ولی کوچک تر از آنکه بر روی پوست خود خال های فراوان دارد
فرهنگ فارسی عمید
تلفظ انگلیسی: جرجیا، نام یکی از کشورهای ممالک متحدۀامریکا دارای 2900000 تن سکنه. کرسی آن آتلانتاست
لغت نامه دهخدا
(یَ / یُ)
پاسبان و نگهدارنده و محافظت کننده. (برهان). پاسبان و نگهدارنده. (آنندراج). پاسبان و چوکیدار. (رشیدی). پاسبان و نگاهبان و محافظ ونگاهدارنده. یتاقدار. (از ناظم الاطباء) :
برون شد یزک دار دشمن شناس
یتاقی کمر بست بر جای پاس.
نظامی.
به خواب نازشه با ترک نوشاد
ز هندوی یتاقی کی کند یاد.
خسروانی (از رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(یَ ما)
جمع واژۀ یتیم. (اقرب الموارد) (دهار) (آنندراج) (ترجمان علامۀ جرجانی). ایتام. یتمه. میتمه. یتائم. (از اقرب الموارد). یتیمان: ولدان یتامی یکسر دست بی پدری بر سر. (ترجمه تاریخ یمینی). و رجوع به یتیم شود
لغت نامه دهخدا
(یَتَ زَ)
چند ریگ توده است جدا از یکدیگرو گفته اند کوهی است. (از قاموس از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی از بخش افجۀ شهرستان تهران، دارای 42 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
به لغت زند و پازند بمعنی خانه است که بعربی بیت خوانند. (از برهان قاطع). هزوارش بیتا، پهلوی ’خانک’ (= خانه)... بیتا (خانه). (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یُ)
پاس و پاس داشتن و محافظت کردن. (برهان) (سروری). پاسبانی یعنی چوکی. (غیاث اللغات). پاسبانی و پاس داشتن یعنی چوکی. (آنندراج). پاس و حفظ. (ناظم الاطباء) : اینک خان چون این جواب شنید مستعد کار شد وتیرهای یتاق به اقطار ممالک و مسالک و منازل احیای ترک و قبایل حشم خوش (ظ: خویش) بفرستاد. (ترجمه تاریخ یمینی). معلوم کرده بودند که چند مرد به یتاق رفتندی و جایگاهی گروهی پایدار بودی. (سیر الملوک).
حریم حشمت و جاهش ز حفظ مستغنی است
که حاجتی نبود بام چرخ را به یتاق.
رفیع الدین لنبانی.
خردم یزک فرستد به وثاق خیلتاشی
ادبم طلایه دارد به یتاق پاسبانی.
نظامی.
سرعت برق این براق تراست
برنشین که امشب این یتاق تراست.
نظامی.
چون که تیر یتاقت آوردم
به جنیبت براقت آوردم.
نظامی.
مریخ ملازم یتاقت
موکب رو کمترین غلامت.
نظامی.
چو مهدی گرچه شد مغرب وثاقش
گذشت از سرحدمشرق یتاقش.
نظامی.
تو مست شراب ناز و ما را
بیداری کشت در یتاقت.
سعدی (از آنندراج).
- یتاقدار، پاسبان و چوکیدار. (آنندراج). پاسبان و نگاهبان و محافظ و نگاهدارنده. (ناظم الاطباء) :
پاس شب را ز خیل خانه خاص
تویی امشب یتاقدار خلاص.
نظامی.
- یتاقداری، حفظ و پاسبانی:
او خفته چو شاه در عماری
ویشان همه در یتاقداری.
نظامی.
- یتاقداری کردن، حفظ و پاسبانی کردن:
چند سالم یتاقداری کرد
راست بازی و راستکاری کرد.
نظامی.
- یتاق داشتن، پاسبانی کردن. کشیک کشیدن:
دو سمن سینه بلکه سیمین ساق
بر در باغ داشتند یتاق.
نظامی.
- یتاق کردن، پاس داشتن و محافظت کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یُ)
یتاق. رجوع به یتاق شود
لغت نامه دهخدا
نام حرف هشتم است از حروف یونانی، رجوع به ثتا شود، و آن نمایندۀ ستاره های قدر ششم است
لغت نامه دهخدا
نام حرف هفتم است از حروف یونانی و نمایندۀ ستارۀ قدر هفتم
لغت نامه دهخدا
تصویری از یتاق
تصویر یتاق
پاسبانی، پاس داشتن، محافظت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
از درختان بده درختی است که بر ندهد سهم تو او فکنده به پیکان بید برگ بر پیکر معاند تو لرزه چون بده (نزاری کهستانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یتامی
تصویر یتامی
جمع یتیم، کودکی که پدرش مرده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یتایزیشن پتنشل
تصویر یتایزیشن پتنشل
نهانتوان شدش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایتا
تصویر ایتا
دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یتاقی
تصویر یتاقی
((یَ))
پاسبان، نگهبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یتاق
تصویر یتاق
((یَ))
کشیک، نگهبانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حتا
تصویر حتا
هتا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هتا
تصویر هتا
حتا، حتی
فرهنگ واژه فارسی سره
کومه ی شبانان
فرهنگ گویش مازندرانی
یکی یکی
فرهنگ گویش مازندرانی
یکی دیگر
فرهنگ گویش مازندرانی
یک لنگه
فرهنگ گویش مازندرانی