جدول جو
جدول جو

معنی یبوست - جستجوی لغت در جدول جو

یبوست
نوعی اختلال روده ای که در آن عمل دفع با دشواری صورت می گیرد و معمولاً به علت کم تحرکی و کم نوشیدن مایعات ایجاد می شود، مقابل رطوبت، خشکی
فرهنگ فارسی عمید
یبوست(یُ سَ)
یبوسه. خشکی و عدم تری. (ناظم الاطباء). خشکی. (غیاث اللغات) (السامی) :
گرچه در خشکی هزاران رنگهاست
ماهیان را با یبوست جنگهاست.
مولوی.
، ضمور و لاغری. (ناظم الاطباء) ، ناروانی (در شکم). بستگی در شکم. مقابل لینت.
- یبوست معده، اجابت نکردن آن. قبض آن
لغت نامه دهخدا
یبوست
خشکی، خشکی مزاج دراین عارضه ماده دفعی در روده ها خشکی و سفتی خاصی پیدا میکند و دفع آنها باصعوبت انجام میشود
فرهنگ لغت هوشیار
یبوست((یُ سَ))
خشکی، عدم رطوبت، در فارسی، خشکی مزاج و کار نکردن شکم
تصویری از یبوست
تصویر یبوست
فرهنگ فارسی معین
یبوست
خشکی، قبض
متضاد: لینت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یبست
تصویر یبست
برغست، گیاهی بیابانی و خودرو مانند اسفناج با برگ های درشت و گل های ریز سفید یا سرخ رنگ که مصرف خوراکی دارد و خام و پختۀ آن خورده می شود
پژند، هنجمک، هجند، مجّه، مچّه، بلغس، بلغست، ورغست، فرغست
فرهنگ فارسی عمید
(یُ سَ)
خشکی. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). ضد رطوبت. (از اقرب الموارد) ، در اصطلاح فلسفۀ قدیم کیفیتی است که صعوبت تشکل و تفرق و اتصال را در جسم موجب می شود. (از تعریفات جرجانی) (از اقرب الموارد). یکی از کیفیات اربعۀ اول است و از عناصر اربعه خاک بارد و یابس است. گروهی گفته اند: اصول یوابس چهار است: باردیابس (سرد خشک) که زمین باشد، بارد رطب (سردتر) که آب باشد، حار رطب (گرم تر) که هوا باشد و حار یابس (گرم خشک) که آتش باشد. و بالجمله یبوست قبول شکل و ترک آن است با دشواری. (از فرهنگ علوم عقلی جعفر سجادی). و رجوع به حکمت اشراق ص 200 و مجموعۀ دوم مصنفات شیخ اشراق صص 188- 189 و کشاف اصطلاحات الفنون شود
لغت نامه دهخدا
به معنی خرمن یا جای کوبیدن غله، اسم کنعانی اورشلیم است. (قاموس کتاب مقدس) ، در مواردی دیگر در کتاب مقدس احتمالاً اسم مردی از خانوادۀ کنعان بن حام باشد. (از قاموس کتاب مقدس). و رجوع به یبوسیان شود
لغت نامه دهخدا
(یَ بَ)
گیاهی باشد صحرایی شبیه به اسفناج و آن را در آشها کنند و به عربی غملول خوانند. (برهان) (آنندراج). برغست:
چنان است کارم تباه و تبست
که نبود مرا نانخورش جز یبست.
فرید احول (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از یبوسه
تصویر یبوسه
یبوست در فارسی: خشکی خشک ری گیرش (گویش نایینی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یبوس
تصویر یبوس
خشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رطوبت و یبوست
تصویر رطوبت و یبوست
تری و خشکی
فرهنگ لغت هوشیار
یابس، یبوست زا
متضاد: ملین
فرهنگ واژه مترادف متضاد