پایتخت جمهوری کوبا و مهمترین شهر تجارتی آن کشور است که در ساحل شمالی از قسمت غربی جزیره کوبابین 9، 23 و 22 و 82 طول غربی واقع شده، جمعیت آن بر طبق آمار سال 1951 میلادی 800000 تن بوده است این شهر از بنادر مهم و پر داد و ستد تجارتی بشمار میرودو هر سال مقدار فراوانی تنباکو و قند و قهوه از آنجا صادر میشود، هاوانا دارای ابنیه و عمارات زیبا و نو و تفرجگاهها و باغهای عمومی و مناظر دلکش است و یک دانشگاه و چندین مدرسه صنعتی و رصدخانه و پرورشگاههای متعدد و مؤسسات گوناگون خیریه در آن وجود دارد، هاوانا در سال 1514 میلادی بتوسط مرد دریانوردی به نام دیگوولاسکز کشف شده است، (از دایرهالمعارف بریتانیکا) (از قاموس الاعلام ترکی)
پایتخت جمهوری کوبا و مهمترین شهر تجارتی آن کشور است که در ساحل شمالی از قسمت غربی جزیره کوبابین َ9، ْ23 و َ22 و ْ82 طول غربی واقع شده، جمعیت آن بر طبق آمار سال 1951 میلادی 800000 تن بوده است این شهر از بنادر مهم و پر داد و ستد تجارتی بشمار میرودو هر سال مقدار فراوانی تنباکو و قند و قهوه از آنجا صادر میشود، هاوانا دارای ابنیه و عمارات زیبا و نو و تفرجگاهها و باغهای عمومی و مناظر دلکش است و یک دانشگاه و چندین مدرسه صنعتی و رصدخانه و پرورشگاههای متعدد و مؤسسات گوناگون خیریه در آن وجود دارد، هاوانا در سال 1514 میلادی بتوسط مرد دریانوردی به نام دیگوولاسکز کشف شده است، (از دایرهالمعارف بریتانیکا) (از قاموس الاعلام ترکی)
نام محلی است در سی و چهار هزارگزی جنوب غربی سبزوار واقع در ایالت کلان دایزنگی تابع کابل به افغانستان، این محل بین خط 68 درجه و 54 ثانیۀ طول شرقی و 34 درجه و 6 دقیقه و 29 ثانیۀ عرض شمالی قرار دارد، (از قاموس جغرافیایی افعانستان ج 2) نام رودی است به افغانستان در صد و سی و پنجهزار و پانصدگزی جنوب سبزوار ولایت بهسود ایالت دایزنگی کابل، بین 68 درجه و 23 دقیقه و12 ثانیۀ طول شرقی و 34 درجه و 14 دقیقه و 52 ثانیۀ عرض شمالی، (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
نام محلی است در سی و چهار هزارگزی جنوب غربی سبزوار واقع در ایالت کلان دایزنگی تابع کابل به افغانستان، این محل بین خط 68 درجه و 54 ثانیۀ طول شرقی و 34 درجه و 6 دقیقه و 29 ثانیۀ عرض شمالی قرار دارد، (از قاموس جغرافیایی افعانستان ج 2) نام رودی است به افغانستان در صد و سی و پنجهزار و پانصدگزی جنوب سبزوار ولایت بهسود ایالت دایزنگی کابل، بین 68 درجه و 23 دقیقه و12 ثانیۀ طول شرقی و 34 درجه و 14 دقیقه و 52 ثانیۀ عرض شمالی، (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
تثنیۀ ذوات و اصل آن ذواتان است لیکن چون لازم الاضافه است جز بصورت ذواتا در کلام نیاید. ذواتا مال، دو زن خداوندان مال. و منه قوله تعالی: ذواتا افنان. (قرآن 48/55)
تثنیۀ ذوات و اصل آن ذواتان است لیکن چون لازم الاضافه است جز بصورت ذواتا در کلام نیاید. ذواتا مال، دو زن خداوندان مال. و منه قوله تعالی: ذواتا افنان. (قرآن 48/55)
پسر چهارمین یافث و پدر یونانیان، (سفر پیدایش 10:4 و اول تواریخ ایام 1:5 و 7)، لفظ یاوان در اشعیا (66:19) وارد و ترشیش و فول و لود و توبال و جزایر بعیده نیز با وی مذکورند و در حزقیال (27:13) نیز وارد و توبال و ماشک با آن مذکور است و میگوید که ایشان بودند که تجارت انسان یعنی برده فروشی را بر پا کردند و در زکریا (9:14) نیز مذکور است و قصد از مملکت سوریه و یونان میباشد اما در دانیال (8:21 و 10:20 و 11:2) یاوان به یونان ترجمه شده است و قصد از مملکت مکادونیه است، خلاصه از تمام آیات مسطوره معلوم میشود که یاوان لفظی میباشد که مقصود ازیونان و یونانیان است، (ملاحظه در هلاس)، موضعی که امکان دارد در یمن بوده و اهل صور به آنجا تجارت داشته اند، (سفر خروج 27:19)، (قاموس کتاب مقدس)، صاحب صبح الاعشی ذیل انساب عجم آرد: ’اشبان’ به عقیده اسرائیلیان از نسل یاوان اند و او یونان بن یافث است، (ص 370)، و در صفحۀ 371 ذیل نسب یونان آرد: آنان از نسل یونان اند و وی یاوان بن یافث بن نوح است
پسر چهارمین یافث و پدر یونانیان، (سفر پیدایش 10:4 و اول تواریخ ایام 1:5 و 7)، لفظ یاوان در اشعیا (66:19) وارد و ترشیش و فول و لود و توبال و جزایر بعیده نیز با وی مذکورند و در حزقیال (27:13) نیز وارد و توبال و ماشک با آن مذکور است و میگوید که ایشان بودند که تجارت انسان یعنی برده فروشی را بر پا کردند و در زکریا (9:14) نیز مذکور است و قصد از مملکت سوریه و یونان میباشد اما در دانیال (8:21 و 10:20 و 11:2) یاوان به یونان ترجمه شده است و قصد از مملکت مکادونیه است، خلاصه از تمام آیات مسطوره معلوم میشود که یاوان لفظی میباشد که مقصود ازیونان و یونانیان است، (ملاحظه در هلاس)، موضعی که امکان دارد در یمن بوده و اهل صور به آنجا تجارت داشته اند، (سفر خروج 27:19)، (قاموس کتاب مقدس)، صاحب صبح الاعشی ذیل انساب عجم آرد: ’اشبان’ به عقیده اسرائیلیان از نسل یاوان اند و او یونان بن یافث است، (ص 370)، و در صفحۀ 371 ذیل نسب یونان آرد: آنان از نسل یونان اند و وی یاوان بن یافث بن نوح است
دولتی بود از نژاد سیاه پوستان افریقا، واقع در نوبی (در جنوب مصر)، دولت ناپاتا با دولت هخامنشی معاصر بود و در تمدن هخامنشیان جزئی سهمی داشت، رجوع به ایران باستان ج 1 ص 40 شود
دولتی بود از نژاد سیاه پوستان افریقا، واقع در نوبی (در جنوب مصر)، دولت ناپاتا با دولت هخامنشی معاصر بود و در تمدن هخامنشیان جزئی سهمی داشت، رجوع به ایران باستان ج 1 ص 40 شود
بمعنی اساس، بنیاد، متن اصلی، پناه و یاوری، در پهلوی اوستاک در متون تاریخی عربی بستاه، البستاه ابستا، الابستا و الابستاق آمده است. کتاب مذهبی ایرانیان قدیم و زردشتیان و یکی از آثار قدیمی و شایدقدیم ترین اثر مکتوب مردم ایران است. تعیین زمان و قدمت آن بسته به تعیین زمان زردشت میباشد. این کتاب در قدیم ظاهراً بسیار بزرگ بوده است و در روایات اسلامی آمده است که بر روی دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بوده است که اسکندر آنرا سوزاند. در زمان بلاش (اول) اشکانی و سپس در دورۀ ساسانیان (در زمان اردشیر بابکان بوسیلۀ تنسر و پسرش شاپور بوسیلۀ آذربد مهر سپندان) بجمعآوری و ترتیب و تدوین اوستا پرداختند. و گویند اوستای کنونی یک پنجم آن است. در زمان ساسانیان تفسیری بزبان پهلوی بر اوستا نوشتند که آنرا زند گویند و غالباً اوستا را با کلمه زند با هم می آورند وسپس شرحی بر زند نوشتند و آنرا پازند نامیدند که زبانش پاکتر و روان تر از زبان زند میباشد. یعنی هزوارش در آن وجود ندارد اوستا دارای 21 نسک و در پنج قسمت است. یسنا (دارای 72 فصل که 17 فصل آن گاتها را تشکیل می دهد) ، ویسپرد، وندیداد، یشتها، خرده اوستا. قسمتهای مختلف اوستا در زمانهای مختلف و بوسیلۀ اشخاص نوشته شده است و گویند فقط گاتها از خود زردشت است. اوستا مشتمل است بر نیایش اهورمزدا و امشاسپندان و ایزدان و موضوع های اخلاقی و دینی و داستانهای ملی و غیره. اوستا ظاهراً اول بار در قرن 18 میلادی بوسیلۀ آنکتیل دوپرون بزبان فرانسوی ترجمه و در 1771م. در سه جلددر پاریس منتشر شد و سپس مستشرقین بزرگ و بخصوص آلمانها به این کتاب توجه خاص کردند و همه کتاب و یا قسمتی از آنرا ترجمه کردند مانند اشپیگل (ترجمه آلمانی، سه جلد 1852-1863م. لایپزیک) ، دو هارله (ترجمه فرانسوی 1881م. پاریس) و دارمستتر (ترجمه فرانسوی سه جلد 1892-1893 پاریس) فریتس ولف (ترجمه آلمانی 1910 استراسبورگ) بارتولومه، گلدنر و غیره. یشتها (در دو مجلد) و یسنا (در دو مجلد) و گاتها و وندیداد بفارسی ترجمه شده و در بمبئی و ایران بطبع رسیده است. (از دایرهالمعارف فارسی). بگفتۀ دین کرت در عهد هخامنشیان دو نسخه از اوستا در ایران بوده است که اسکندر یکی را در آتش سوزی استخر سوخته و نسخت دیگر را اسکندربا خود برده و آنچه راجع بطب و نجوم و فلسفه و جغرافیا و جز آن بوده بیونانی نقل داده و بخشهای دیگر ازمیان رفته است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). اوستا در یک عصر و بیک زبان نوشته نشده. قسمتی که بزردشت منسوب است و قدیم ترین جزء اوستاست موسوم به گات ها میباشد و آن هفده سرود است. (یادداشت ایضاً). بر حسب روایات در سال سی امین سلطنت گشتاسب، زردشت این کتاب را بر 12 هزار پوست گاو بخط زرین به گشتاسب عرضه میکند و او دین زردشت می پذیرد. اوستا دارای هشتاد وسه هزار کلمه است و تفسیر پهلوی اوستا که در دورۀ ساسانیان شده است امروزه متجاوز از یکصدوچهل هزار کلمه است. در زمان شاهان ساسانی بگرد کردن پراکنده های اوستا پرداخته اند و تنها 348 فصل بدست آمده است از محفوظات موبدان و آنرا به بیست ویک نسک بخشیده اند و از اوستای ساسانی نیز امروز ظاهراً بیش از یک ربع آن در دست نیست
بمعنی اساس، بنیاد، متن اصلی، پناه و یاوری، در پهلوی اوستاک در متون تاریخی عربی بستاه، البستاه ابستا، الابستا و الابستاق آمده است. کتاب مذهبی ایرانیان قدیم و زردشتیان و یکی از آثار قدیمی و شایدقدیم ترین اثر مکتوب مردم ایران است. تعیین زمان و قدمت آن بسته به تعیین زمان زردشت میباشد. این کتاب در قدیم ظاهراً بسیار بزرگ بوده است و در روایات اسلامی آمده است که بر روی دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بوده است که اسکندر آنرا سوزاند. در زمان بلاش (اول) اشکانی و سپس در دورۀ ساسانیان (در زمان اردشیر بابکان بوسیلۀ تنسر و پسرش شاپور بوسیلۀ آذربد مهر سپندان) بجمعآوری و ترتیب و تدوین اوستا پرداختند. و گویند اوستای کنونی یک پنجم آن است. در زمان ساسانیان تفسیری بزبان پهلوی بر اوستا نوشتند که آنرا زند گویند و غالباً اوستا را با کلمه زند با هم می آورند وسپس شرحی بر زند نوشتند و آنرا پازند نامیدند که زبانش پاکتر و روان تر از زبان زند میباشد. یعنی هزوارش در آن وجود ندارد اوستا دارای 21 نسک و در پنج قسمت است. یسنا (دارای 72 فصل که 17 فصل آن گاتها را تشکیل می دهد) ، ویسپرد، وندیداد، یشتها، خرده اوستا. قسمتهای مختلف اوستا در زمانهای مختلف و بوسیلۀ اشخاص نوشته شده است و گویند فقط گاتها از خود زردشت است. اوستا مشتمل است بر نیایش اهورمزدا و امشاسپندان و ایزدان و موضوع های اخلاقی و دینی و داستانهای ملی و غیره. اوستا ظاهراً اول بار در قرن 18 میلادی بوسیلۀ آنکتیل دوپرون بزبان فرانسوی ترجمه و در 1771م. در سه جلددر پاریس منتشر شد و سپس مستشرقین بزرگ و بخصوص آلمانها به این کتاب توجه خاص کردند و همه کتاب و یا قسمتی از آنرا ترجمه کردند مانند اشپیگل (ترجمه آلمانی، سه جلد 1852-1863م. لایپزیک) ، دو هارله (ترجمه فرانسوی 1881م. پاریس) و دارمستتر (ترجمه فرانسوی سه جلد 1892-1893 پاریس) فریتس ولف (ترجمه آلمانی 1910 استراسبورگ) بارتولومه، گلدنر و غیره. یشتها (در دو مجلد) و یسنا (در دو مجلد) و گاتها و وندیداد بفارسی ترجمه شده و در بمبئی و ایران بطبع رسیده است. (از دایرهالمعارف فارسی). بگفتۀ دین کرت در عهد هخامنشیان دو نسخه از اوستا در ایران بوده است که اسکندر یکی را در آتش سوزی استخر سوخته و نسخت دیگر را اسکندربا خود برده و آنچه راجع بطب و نجوم و فلسفه و جغرافیا و جز آن بوده بیونانی نقل داده و بخشهای دیگر ازمیان رفته است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). اوستا در یک عصر و بیک زبان نوشته نشده. قسمتی که بزردشت منسوب است و قدیم ترین جزء اوستاست موسوم به گات ها میباشد و آن هفده سرود است. (یادداشت ایضاً). بر حسب روایات در سال سی امین سلطنت گشتاسب، زردشت این کتاب را بر 12 هزار پوست گاو بخط زرین به گشتاسب عرضه میکند و او دین زردشت می پذیرد. اوستا دارای هشتاد وسه هزار کلمه است و تفسیر پهلوی اوستا که در دورۀ ساسانیان شده است امروزه متجاوز از یکصدوچهل هزار کلمه است. در زمان شاهان ساسانی بگرد کردن پراکنده های اوستا پرداخته اند و تنها 348 فصل بدست آمده است از محفوظات موبدان و آنرا به بیست ویک نسک بخشیده اند و از اوستای ساسانی نیز امروز ظاهراً بیش از یک ربع آن در دست نیست
بموجب اساطیر هند نام حاکم سراندیب است که وقتی ’راما’ی هندی (قهرمان منظومۀ رامایانا) به سراندیب مسافرت کرد، راوانا زن او ’سیتا’ را از دستش گرفت و راما برای رهایی زن خویش با فرمانروای میمونها ’سون’ همدست شد و راوانا را کشت و زن خود را نجات داد، و رجوع به ماده ’راما’ درهمین لغت نامه و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود
بموجب اساطیر هند نام حاکم سراندیب است که وقتی ’راما’ی هندی (قهرمان منظومۀ رامایانا) به سراندیب مسافرت کرد، راوانا زن او ’سیتا’ را از دستش گرفت و راما برای رهایی زن خویش با فرمانروای میمونها ’سون’ همدست شد و راوانا را کشت و زن خود را نجات داد، و رجوع به ماده ’راما’ درهمین لغت نامه و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود
قدرت و قوت و توانایی، (برهان) (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء)، محمد معین در حاشیۀ برهان آرد: از ’تاو’ + ’ا’ (واسطه) + ’تاو’ = تاواتا، رجوع به تاواتا شود
قدرت و قوت و توانایی، (برهان) (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء)، محمد معین در حاشیۀ برهان آرد: از ’تاو’ + ’ا’ (واسطه) + ’تاو’ = تاواتا، رجوع به تاواتا شود
بندری به ساحل جنوبی شبه جزیره کریمه (قرم) دارای 34100 تن جمعیت و بدانجا حمامهای معدنی است، در اواخر جنگ جهانی دوم (فوریۀ 1945 میلادی) در این شهر کنفرانسی از سران دول بزرگ جهان (روزولت، استالین و چرچیل) منعقد گردید
بندری به ساحل جنوبی شبه جزیره کریمه (قرم) دارای 34100 تن جمعیت و بدانجا حمامهای معدنی است، در اواخر جنگ جهانی دوم (فوریۀ 1945 میلادی) در این شهر کنفرانسی از سران دول بزرگ جهان (روزولت، استالین و چرچیل) منعقد گردید
یاوه، این کلمه به همین صورت در شعر ذیل از ناصرخسرو آمده است: او را مجوی و علم طلب زیرا بس کس که او فریفتۀ یاوا شد، ناصرخسرو، و مرحوم دهخدا آن را ’بآوا’ تصحیح کرده اند
یاوه، این کلمه به همین صورت در شعر ذیل از ناصرخسرو آمده است: او را مجوی و علم طلب زیرا بس کس که او فریفتۀ یاوا شد، ناصرخسرو، و مرحوم دهخدا آن را ’بآوا’ تصحیح کرده اند
مخفف تاواتاو است، شعوری در لسان العجم ج 1 ورق 270 و ناظم الاطباء و صاحب آنندراج این کلمه را به تصحیف ’تاوانا’ آورده و بمعنی قدرت و قوت و توانایی گرفته اند و بیت ذیل از کمال اسماعیل را هم شاهد آورده اند: هرکه او را هست معنی کمترک بیش بینم لاف تاوانای او، و صاحب آنندراج افزاید: و ظن من این است که ’لاف دانایی او’ گفته باشد، چه قوت با معنی مناسبت ندارد، در مآخذ دیگر کلمه مورد بحث در همین بیت ’تاواتای او’ (به اضافت) آمده، و همین صحیح مینماید، رجوع به تاواتاو و تاوانا شود
مخفف تاواتاو است، شعوری در لسان العجم ج 1 ورق 270 و ناظم الاطباء و صاحب آنندراج این کلمه را به تصحیف ’تاوانا’ آورده و بمعنی قدرت و قوت و توانایی گرفته اند و بیت ذیل از کمال اسماعیل را هم شاهد آورده اند: هرکه او را هست معنی کمترک بیش بینم لاف تاوانای او، و صاحب آنندراج افزاید: و ظن من این است که ’لاف دانایی او’ گفته باشد، چه قوت با معنی مناسبت ندارد، در مآخذ دیگر کلمه مورد بحث در همین بیت ’تاواتای او’ (به اضافت) آمده، و همین صحیح مینماید، رجوع به تاواتاو و تاوانا شود
ترکی جغتایی آهسته آشوک (گویش مازندارنی) نوک پا (گویش گیلکی) آسه چو (گویش نایینی) پتکی (گویش افغانی) آسه (گویش تهرانی) آهسته. یا یواش یواش. آهسته آهسته: یواش یواش آمد، بتدریج کم کم: پیره زن به چرب زبانی و حقه بازی خودش را توی دل دخترجاکرد قاتی کنیزها بود تا یواش یواش رازدار دختر شد
ترکی جغتایی آهسته آشوک (گویش مازندارنی) نوک پا (گویش گیلکی) آسه چو (گویش نایینی) پتکی (گویش افغانی) آسه (گویش تهرانی) آهسته. یا یواش یواش. آهسته آهسته: یواش یواش آمد، بتدریج کم کم: پیره زن به چرب زبانی و حقه بازی خودش را توی دل دخترجاکرد قاتی کنیزها بود تا یواش یواش رازدار دختر شد