جدول جو
جدول جو

معنی یانکی - جستجوی لغت در جدول جو

یانکی
ینگی دنیایی، امریکایی
تصویری از یانکی
تصویر یانکی
فرهنگ فارسی عمید
یانکی
نامی است که مردم انگلستان به استهزا به مردم اتازونی داده اند و سپس از طرف جنوبی های آمریکا به شمالیها داده شده و اکنون در همه جا این نام از روی استهزا و خشم به امریکائیان اطلاق میشود، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
یانکی
نامی تحقیرآمیز برای آمریکاییان خاصه نظامیان آمریکا
تصویری از یانکی
تصویر یانکی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رانکی
تصویر رانکی
تسمۀ عقب پالان که روی ران ستور در زیر دم قرار می گیرد، پاردم، قشقون، پال دم
فرهنگ فارسی عمید
از طوایف ترکمن ساکن ایران، دارای 250 خانوار، (جغرافیای کیهان ص 104)
لغت نامه دهخدا
نامی است که رومیان به حضرت یحیی علیه السلام اطلاق می نمودند، اصلاً عبرانی و به شکل ’یوحنا’ بوده است، چند نفر دیگر از معصومان نصارا به این اسم موسوم اند، (از قاموس الاعلام ترکی)
نام چندتن از امپراطوران روم شرقی بوده است، (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اَ کا)
کشنده تر. مجروح کننده تر:
و صار فواته اذکی و انکی
علی جنبی من وخز الردینی.
(از تاریخ بیهق ص 244)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
دهی است از دهستان فلارد بخش لردگان شهرستان شهرکرد، واقع در 30هزارگزی خاور لردگان، با 249 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
شهر طراز را در قدیم یانگی نیز می خوانده اند، (از تعلیقات محمد قزوینی بر لباب الالباب چ سعید نفیسی ج 1 ص 587)، و رجوع به طراز شود
لغت نامه دهخدا
(نِ کی ی)
شاطر. (اقرب الموارد). شوخ بیباک. (منتهی الارب). شوخ و بیباک و شاطر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
آن جزء از پشت ستور بارکش که در میان کمر و دم واقع شده. (ناظم الاطباء) ، آن قسمت از پالان که میان کمر و دم ستور بارکش را می پوشاند. (ناظم الاطباء). قسمتی از یراق اسب. (یادداشت مؤلف). نواری پهن که زیر دم خر و اسب و قاطر افتد. (از یادداشت مؤلف). تسمۀ عقب پالان که روی ران ستور قرار گیرد. پاردم. تسمۀ چرمی که از دو سوی پالان را بهم متصل کند و بر روی دو ران ستور زیر دم ستور افتد. و رجوع به رانگی در همین لغت نامه شود.
- دست برانکیش نمیرسد، مزاحی نزدیک بدشنام است که بجای دست بدامنش نمیرسد گویند. رانکی قسمی از ساز است که بر دو ران افتد. (امثال و حکم دهخدا ج 2ص 806).
- رانکی کسی بو دادن، مذهب و دینی دیگر به نهانی گرفتن. (یادداشت مؤلف).
- ، جاسوس بودن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
عزیزبک، درحلب بدنیا آمد و در قاهره سکنی گزید و از وکلای دادگستری بود، او راست: 1- ’خواطر خواطر’ که در مطبعۀ اخبار در 100 صفحه بچاپ رسیده است، 2- ’رسائل فی الوقف’ کتابی است مشتمل بر شش رساله که اکثر آنها را در المقطم بچاپ رسانده است، عمرلطفی آنها را جمع و باگذاردن مقدمۀ مختصری بر آن در مطبعۀ اخبار بسال 1907 میلادی در 60 صفحه چاپ کرد، 3- ’الطعن فی الاحکام بطریق النقض والابرام’ کتابی است که نویسندۀ آن ارنست ودهلس است و خانکی به عربی برگردانده، این کتاب از تجدید نظرهای مربوط بدعاوی جنائی بحث میکند، و در مطبعۀ معارف بسال 1900 میلادی چاپ شده است، 4- ’قضایا المحاکم فی مسائل الاوقاف’، بمصر در سال 1908 میلادی طبع شده است، 5- ’ماهنا و ماهنالک’ کتابی است در مسائل تشریعی، 6- ’مجموعۀ مذاکرات’ مجموعه ای است حاوی ده یادداشت درباره ده دعوی که او در آنها شرکت کرده و بمصر بسال 1912 میلادی چاپ شده است، (از معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(صُ نَ)
منسوب به صرخیانک. (سمعانی). رجوع به صرخیانی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رانکی
تصویر رانکی
تسمه عقب پالان که بر ران چارپا قرار گیرد پار دم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رانکی
تصویر رانکی
((نَ))
تسمه عقب پالان که بر ران چهارپا قرار گیرد، پاردم
رانکی کسی بودن: کنایه از منحرف شدن از جاده عفاف یا دیانت
فرهنگ فارسی معین
مربوط به بانک، کارمند بانک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
این یکی
فرهنگ گویش مازندرانی
بند کفل اسب که از جنس تسمه ای چرمی است و از زیر دم به پالان
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع کلارستاق چالوس در پای کوه مدوبند
فرهنگ گویش مازندرانی