جدول جو
جدول جو

معنی یانسر - جستجوی لغت در جدول جو

یانسر
(نِ سَ)
یکی از جبال درۀ لار. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 157) ، یکی از چهار بخش چهاردانگه. (سفرنامۀ رابینو ص 57) ، یکی از شعب فرعی رودلار که در سمت راست آن واقع است. (سفرنامۀ رابینو ص 41). و رجوع به صفحات 79 و 57 و 56 همان کتاب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یاسر
تصویر یاسر
(پسرانه)
نام پدر عمار، از یاران خاص پیامبر
فرهنگ نامهای ایرانی
(سِ رَ)
کوهی است در منازل ابی بکر بن کلاب که آن را یا سره خوانند سری بن حاتم گوید:
لقد کنت اهوی یاسر الرمل مره
فقد کاد جنی یاسرالرمل یذهب.
(معجم البلدان و تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
یکی از مواضع بالارستاق هزارجریب. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 123). و رجوع به همان کتاب ص 235 شود
لغت نامه دهخدا
(نُ)
نام برادر قیصر روم که با شاپور ذوالاکتاف جنگ کرد و شکست خورد:
رده برکشیدند و برخاست غو
بیامد دمان یانس پیشرو.
(شاهنامۀ بروخیم ج 7 ص 2055)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
ابن تنعم یکی از ملوک یمن است و ابوریحان در نسب او آرد: هواسعد بن عمرو بن ربیعه بن مالک بن صبیح بن عبدالله بن زید بن یاسر بن تنعم الحمیری. (آثار الباقیه ص 40). و رجوع به یاسر نیعم شود
خادم هارون الرشید و کسی است که به فرمان هارون جعفر برمکی را بقتل رسانید. رجوع به حبیب السیر جزو سوم از مجلد دوم و معجم الادباء ج 2 ص 167 و دستورالوزراء ص 52 و 53 شود
لغت نامه دهخدا
(سِ)
شترکش که گوشت بهره بهره کند. (از منتهی الارب) (آنندراج). شترکش. (ناظم الاطباء). کشندۀ شتر. جزار. (از اقرب الموارد) ، قسمت کننده جزور قمار. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آنکه جزور قمار راتصدی می کند. (از اقرب الموارد) ، قمارباز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). و سمی المقامر یاسراً، لانه بسبب ذلک یجزی لحم الجزوز وقال الواحدی: من یسر الشی ٔ اذا وجب والیاسر الواجب بسبب القدح. (بلوغ الارب ج 2 ص 54). ج، ایسار. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). ج، یسر. (مهذب الاسماء). ج، یاسرون. (تاج العروس) ، آسان. (از منتهی الارب) (آنندراج). سهل. (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) ، چپ. (از منتهی الارب) (آنندراج). طرف چپ. (ناظم الاطباء). خلاف یامن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ سُ)
جمع واژۀ نسر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کرکسها. کرکسان. و رجوع به نسر شود
لغت نامه دهخدا
(سِ)
حاکم نشین ایالت شر بخش بورژ در نزدیکی لوار. دارای 2650 تن سکنه است و 2050 گز از سطح دریا ارتفاع دارد. مرکز امور تجارت و شرابسازی است
لغت نامه دهخدا
ماه قیصری، اول آن مطابق است با اول کانون دوم و سیزدهم ژانویۀفرانسوی و بیست ونهم دی ماه جلالی، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کانسر
تصویر کانسر
رشد بدخیم بافت ها در قسمتهای مختلف بدن
فرهنگ لغت هوشیار
آسان، چپی سوی چپ، گوشت فروش شتر کش -1 طرف چپ، قمار باز، قسمت کننده جزور قمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انسر
تصویر انسر
جمع نسر، کرکسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاسر
تصویر یاسر
((س ِ))
طرف چپ، قمارباز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میانسرا
تصویر میانسرا
صحن
فرهنگ واژه فارسی سره
چپ، یسار، قمار، میسر، قمارباز، مقمر، یسیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برای این
فرهنگ گویش مازندرانی
عقیم، کنایه از آدم بی غیرت و کم مایه
فرهنگ گویش مازندرانی