جدول جو
جدول جو

معنی یالود - جستجوی لغت در جدول جو

یالود
بندر را گویند و آن جایی است بر کناردریا برای فرود آمدن کالاها و متاع و اجناس ممالک بیگانه آباد کنند، (فرهنگ ترکتازان هند از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پوست بره، (السامی)، صاحب السامی این کلمه را بصورت عربی البالود در جزو سمور و قاقم و فنک و دله و حواصل نام می برد، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
پوست برّه، بالود، (السّامی)، فالوذ، (دهار) (منتهی الارب)،
ماضی پالودن است یعنی صاف کرد و از غل و غش پاک ساخت، (برهان)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش معلم کلایه شهرستان قزوین، با 307 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
پیاله ای که از شاخ کرگدن سازند، (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 444 الف)، دگرگون شدۀ بالغ است، رجوع به یالغ و نیز رجوع به بالغ شود
لغت نامه دهخدا
نام یکی از دهستانهای بخش نور شهرستان آمل است که از 4 آبادی تشکیل شده و مرکز آن دهی به همین نام است، این دهستان در حدود 1500 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)، و رجوع به فقرۀ قبل شود
دهی است از بخش نور شهرستان آمل با 700 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
نام رودخانه ای در مازندران که مشروب میکند بلوک نور را، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَلْ وَ)
آنکه بسوی عدل میل نکند و منقاد نگردد. سرکش و نافرمانبر. ج، الواد. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). و رجوع به الواد شود.
لغت نامه دهخدا
رودی است در آسیای شرقی که چین را از کره جدا می سازد و وارد دریای ژاپن می شود، طول آن هفتصد و نود هزار گز است، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
ساحل و لب دریا و کنار رودخانه، یالی، یالود، (ناظم الاطباء)، (شاید مرکب از یال + او = آب باشد)، یالی
ابلهی و والهی، (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 415)
لغت نامه دهخدا
نام روستایی در نور، از توابع نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از منطقه ی روشن آباد کردکوی، از توابع یال رود نور
فرهنگ گویش مازندرانی